شده گاهی دلت عین یه آسمون ابری بگیره؟ اونقدر که حس کنی هر چقدر بباری سبک نمیشی؟ نه… شده تا حالا حس کنی یه حرف یه نگاه یا یه جمله کاسه نازک و بلور دلتو طوری شکسته که دیگه هیچ چینی بند زن ماهری هم نمیتونه بندش بزنه؟
.
.
سالهای سال پیش عشق به تدریس باعث شد تا حرفه پرستاری رو رها کنم و بشم یه معلم… عین یه شتر مرغ که بلاخره تکلیفش معلوم نیست که شتره یا مرغ… منم تکلیفم معلوم نیست ! هر جا از پرستارا بد میگن یه جوری انگار اون ته دلم میرنجه از این که هیچ کس نمیدونه که چطور میشه سی سال از بهترین سالهای عمرتو تیمارگر بیمارایی باشی که هیچ قرابتی باهاشون نداری… بچه تب دار خودتو بزاری تو خونه و بری از بچه کس دیگه ای پرستاری کنی… شبهایی رو که میتونی با آرامش تو تختخواب نرمت بخوابی دور از خونه بشینی و به عقربه های ساعت نگاه کنی تا گذر زمان یه شب از شبهای ۳۰ سال کارتو کمتر کنه! درسته که در قبالش پول میگیری اما آیا ارزش اینو دار که زیباترین لحظه ها تو با هزار آلودگی و غم و درد و غصه دیگرون سپری کنی؟ آخرشم خیلی ها بگن پرستارا بداخلاقن! مگر فقط به خاطر توشه آخرتت این کارو کنی… و شاید من اون روح قدرتمندی نبودم که بتونه تموم این سختی ها رو به خاطر تعالی تحمل کنه.
اما معلمی … کاری که باعشق شروعش کردم… و عاشقانه دوستش دارم… بودن با این دخترکای ۱۶ هفده ساله همش لبریز شادی و اضطراب جوونیه… با عاشق شدناشون خاطره عشق دوران نوجونی رو مزمزه کردن.. با دلتنگی هاشون دلتنگ شدن… و با شادی های کوچکشون شاد شدن لذتی وصف ناپذیره.. اما تو تموم این سالها هرگز نگاهم به دست شاگردی نبود که بخواد محبتهای خالصانه مو با مادیات تلافی کنه.. که فکر نمیکنم هیچ معلمی نگاهش به دستای شاگردش باشه… اینا رو برای این نوشتم که تو پست قبلیم یه کامنت داشتم از شادی عزیزم که اصلا ازش توقع نداشتم… فکر نمیکنم هیچ معلمی به خاطر کادوی روز معلم به شاگردش نمره بیشتر بده… یا فکر نمیکنم تقدس تدریس رو بشه با چیز دیگه ای عوض کرد… شغلی که دوز و کلک توش نیست و از جونت مایه میزاری تا داشته ها تو به دیگری انتقال بدی… شادی قشنگم اگه فرزندت تو رو اجبار میکنه تا برای معلمش کادو بگیری شاید به خاطر عشقیه که به معلمش داره…و یا اگه معلمش هیچ زحمتی نمیکشه شاید یه استثنا باشه… من فکر میکنم این اعتصابهای معلمان به خاطر حقوق و این مسائل باعث یه سوء تعبیر شده که خیلی ها فکر کنن معلمها فقیرن و نیازمند کمک! نمیدونم چرا انقدر دلم گرفته اونم تو این هفته که همیشه برام شادی آفرین بوده… به هر حال روز همه معلم ها مبارک…
وبلاگم هم که برای خیلی ها ف ی ل ت ر ه اینم یه کادو خوبه از طرف مخابرات به اونایی که از خطوط پر سرعت استفاده میکنند!
پی نوشت:آرام عزیز بابت پولی که برای ادیب فرستادی ممنون.
مهرناز
منم تا استاد شدن فاصله کمی دارم …..معلم بودن یعنی همیشه یاد گرفتن از اونایی که فکر می کنیم داریم بهشون چیزی یاد میدیم
شادي
یاسمن اجازه بده با خودمون رو راست باشیم
قبول دارم که همه اینطوری نیستند اما خیلیها شاید از بد شانسیه که معتمهای دخترام اینجورین!
یاسمن(چند قدم نزدیکتر به خدا)
شادی عزیزم شاید خیلی ها باشن که خوشبختانه من باهاشون برخورد نداشتم…
آرش
سکوی سقوط
پایانه ی فرسوده ی شعور
………
با سپیدی به روزم
ناب کن کلبه را با عطر اکسیژنت
مژده
سلام یاسمن جان… خوبی؟ راستی از پسر ادیب چه خبر؟ اوضاعش چه طوره؟ فیزیوتراپی؟ عمل؟
مژده
راستی…. روز تو هم مبارک خانومی…………………
لوگوی پشتيبانی از پاسارگاد
http://ahvazrayane.mihanblog.com/Post-12.aspx
در این وبلاگ رفته و تقاضا مندم که بر حسب وظیفه ملی و ایرانی به ۱۰وبلاگ یا بیشتر پیشنهاد نمایید . این ادرسها را در قسمت ویرایش قالب وبلاگ خود کپی نمایید
<SPAN style=”position:absolute; left:0px; top:0px;”>
<a target=_blank href=”http://ahvazrayane.mihanblog.com/Post-12.aspx”><img border=0 src=”http://tinypic.com/3zvwjnc.gif” alt=”دریغ است ایران که ویران شود”></a>
</SPAN>
یاسمن(چند قدم نزدیکتر به خدا)
مزده جون تا فیزیوتراپیش انجام نشه و عضلاتش یه کم تقویت نشه نمیتونه عمل کنه. اخرین خبری که ازش دام نزدیک یک ماه تبهای وحشتناک داشت که هیچ جور قطع نمیشدند…
شیرین
سلام خانم معلم
روزت مبارک عزیزم
(بالاخره جناب فیلتر فهمید اشتباه کرده و بدون فیلتر وب لاگ رو باز کردم!!!)
سعیده
هوراااااااااااااااااااااااااااااااا
امروز بی دردسر تونستم بیام اینجا
یاسمن خانم عزیزم روزتون مبارک… البته ۱۱ اردیبهشت براتون آف گذاشتم و تو اونیکی وبلاگتون هم این روز رو تبریک گفتم…اما اینجا لطف دیگه ای داره…
این روز رو بهتون تبریک میگم نه به این خاطر که معلم یکی از دبیرستانهای کشورم هستید بلکه به این دلیل که معلم خودم هستید و توی این وبلاگ همیشه حرفهای ناب واسه گفتن داشتید…
پس روزتون مبارک خانم معلم عزیزم
Vista Screensavers
Hey, I just hopped over to your site via StumbleUpon. Not somthing I would normally read, but I liked your thoughts none the less. Thanks for making something worth reading.