سه شنبه صبح شمال… توی کلینیک زیر دست پزشک عمومی…
من: ببخشید آقای دکتر ممکنه گوشم که انقدر کیپ شده دلیلش جرم باشه و این که این چند روز رفتم تو استخر؟
دکتر با کمی تمسخر: جرم؟ همه گوشها کمی واکس دارن… نه مربوط به تغییر فشاره… مجرای گوشتون خیلی متورم و ملتهبه… این آمپولها رو بزنید این قطره رو هم بریزید این کپسولها رو …..
من با تعجب:تغییر فشار! اونم بعد از ۴۱ سال که دارم این راه رو میرم و میام؟
دکتر: بله خانوم…
من: راستی من میتونم تو استخر برم؟
دکتر: بله پنبه وازلینه بزارید تو گوشتون موردی نداره…
فردای همون روز توی کلینیک:
من: آقای دکتر من بدترم ها… گوش چپم هم که خوب بود کیپ شده.
دکتر با قیافه آدمای صبور: خوب میشه … عجله نکنید بهتر نشد بهتون آنتی بیوتیک میدم…
من: آنتی بیوتیک دیروز دادید…
دکتر: خوب دیگه پس داروها رو استفاده کنید تا خوب شه…
شنبه صبح در حالی که با کری و پاره شدن پرده گوش چند قدمی بیشتر فاصله ندارم در مطب متخصص گوش و حلق و بینی چالوس:
دکتر: یاسمن خانوم شما گوشتون قارچی شده . جرم هم داره…در معرض آب و رطوبتم بوده داروی اشتباه هم اون دکتر بهتون داده دستکاری هم شده کلا مجرای گوش از التهاب در حل بسته شدنه …. بعد از شستشو توش تامپون بتادینه میزارم … تا فردا عصر نباید در بیارید فعلا به هیچ وجه آب نخوره دوره درمانتون یک ماه حدودا طول میکشه… ترجیح هم میدم فعلا نرید تهرون…
باور کنید قصدم توهین به پزشکهای محترم عمومی مون نیست ولی من نمیدونم چند بار تا حالا دمم لای تله اشتباه پزشکهای غیر متخصص رفته… خوب باباجون اگه نمیتونی تشخیص بدی بگو نمیتونم…. همش میگم اگه سرخود داروهای اون دکتر عمومی رو قطع نکرده بودم.. اگه شنبه صبح نرفته بودم پیش دکتر متخصص… شنبه عصر تو جاده تو ارتفاعات هزارچم فشار بیش از اندازه چه بلایی سر گوشم میاورد… نمیدونید چه حالی دارم… کر کر شدم فعلا و از هیاهوی بیرون هیچ نمیشنوم!!! گوش چپم درد هم داره و از همه بدتر دو تا تامپون کله گنده تو گوشامه که دائم باید با قطره مرطوبشون کنم… البته با همه اینا مسافرت خوبی بود… این بار دسترسی به اینترنت نداشتم زحمت کارای اینترنتیم رو خواهر گلم مریم کشید برای همین بهتون سر نزدم…… امروزبه همه تون سر میزنم… راستی از مریم قاسمیان عزیز برای فرستادن ریکی در شرایطی که گوشم دیوونه ام کرده بود یه دنیا ممنون.
پی نوشت بی ربط: اگه هنوز انتخاب رشته نکردید من همچنان محمد رو پیشنهاد میکنم یه مقدار سرش شلوغه و ممکنه کمی معطل بشید ولی اونقدر موقع انتخاب رشته راهنماییتون میکنه که میبینید ارزش معطل شدن رو داره البته اگه تلفنی وقت بگیرید معطلی تون کم میشه قیمتش هم که میبینید در مقابل قیمتهای نجومی جاهای دیگه واقعا عادلانه است… اینم آدرسش:
انتخاب ۲۵۰ رشته با ارائه شانس قبولی براساس آمار سالهای گذشته
بر اساس رتبه-سهمیه و میزان علاقمندی به رشته و شهر سپس جداسازی
۱۰۰ رشته اصلی
آدرس: میدان انقلاب – ابتدای آزادی -نبش قائم مقام-پلاک ۶۱
تلفن:رزرو: ۶۶۳۸۸۴۶۲-۶۶۳۸۹۴۶۹
هزینه:۱۰۰۰۰ تومان
توسط مهندس گنجی(شوهر خواهر نازنینم)
پی نوشت دو: اگه هنوزم خیال کمک به عروس زیبای من رو دارید خبرم کنید… تا عروسی چند روزی مونده…
پینوشت آخر: سیندخت نازنیم پیغامتو گرفتم عزیز دلم چرا نخوام کمک کنی من که نوشته بودم میرم مسافرت. من منتظر تماستم. کاوه جان تو هم اگه هنوز دوست داری کمک کنی کامنت بزار تا خبرت کنم.
حقیقت تلخ
شما که بالام جان یک پا معتقد به همه چیز هستی ، مدیتیشن ، یوگا ..عالم غیب ، درمان غیبی ، و نزدیکتر به خدا ….!!!!!
ما طنز پرداز و طنز گوییم ، و هیچ چیز هم مقدس نیست ، ما کسی را مسخره نمی کنیم ، فرق طنز و مسخره را میدانی ..!!؟؟
جادو و جنبل و طرلاب و دعا نویس و معجزه گر و اخوند و مفتی و مفتش و محتسب ، داند که ما این کار ها کمتر کنیم …
پژشکی هم شغل است مثل قاری شرارت ها ، یک شعری از م شهرزاد بشنو ، هر چند مقداری سنگین و رنگین است..
در مرگم بود که قاری ها
شرارت هایم را می خواندند
گفتم دوباره امدم
اخرین شرارتم ، بریدن زبان قاری ها بود
که ارزویشان ، مردن من است …
پروا
سلام یاسمن جان ببخشید که با تخیر میام ولی همه تقصیرها گردن من نیست چند بار خواستم کامنت بذارم ولی نشد یعنی کامنت بلاگفا تعطیل بود امیدوارم مشکلی که برات پیش امده هر چه سریعتر بر طرف بشه
پیرمرد
درود.
بلایا از ساحت وجودتان دور باد….بر هرچه پزشک عمومی زحمتکش هست هم صلوات!
روشن باشید.
یاسمن(چند قدم نزدیکتر به خدا)
به حقیقت تلخ: ای کاش اگر وبلاگی داشتی ادرس میگذاشتی تا طنزهاتو بخونم. از شعرت هم ممنون. فکر کنم از اون گروه ادمهایی که در قالب شوخی هر چی دلشون میخواد به طرف میگن بعدم میگن شوخی کردیم!
سارینا
سلام دوست خوبم
امیدوارم حالت زودتر خوب بشه / با امید شادابی تو دوست عزیز…
بنده ناتوان
سلام.
با اجازه لینکتون کردم.
هر دو تا وبتون رو ( هم پرستار و هم چند قدم نزدیکتر به خدا).
نسرین
سلام
چی شده ؟ خوبی الان؟
این دفعه من اومدم بگم
آپم …
حقیقت تلخ
من وبلاگ گر بی وبلاگم ، حالا که از شعر خوشتان امد یکی دیگر هم از خودم بخوان و ای …..وای باز طنز را با تمسخر یکی کردی !!
به یاد تمامی زندانیان و تقدیم به دانشجویان مبارز
ـــــــــــــــــــــــــــــــــ
شیر دانشجویی به بیشه درد دل مردم زد
فقر و بیکاری و افیون دین و دود ، بدید
گوی فریاد و فغان را برداشت …..
اهای ……الوده دستان زاهد و بازاری و مفتی و سپاه
زیر پل ، گوشه دروازه ویلای خدا داد شما
بچه ها ، صف به صف
ول و سرگدانند ، بهر یک لقمه نان شرمگین نالانند
فکر و اندیشه من در این دانش گه ، گرفتار پشم و ریش خام است
و فغان بارها گفته ام و باز هم می گویم
«« آزادی اندیشه با ریش و پشم نمیشه
آزادی اندیشه ، همیشه ، همیشه »»
این فغان و فریاد رفت و…… رفت ، تندر گشت
خواب دم و دستگاه ، ستم را آزرد
هیئت مزدوری با همه تجهیزات
رد فریاد و فغان را کاوید
همچو کفتار پوزه گان ، خرناسه کش ، زشت صفت
دسته هیکلی مزدوران بوی کشان ، به تقلا افتاد
شیر دانشجو به اسیری و بند گرفتار امد
روز اول ، هر چه کفتار صفتان کوبیدند
شیر ، هیچ نجبید و نگفت
روز دوم ، در میان بساط شلاق
نعره شیر همچو غرش رعد ، سقف قفسش ویران کرد
روز سوم ، تز شکنجه گر استادی ، به بوته ازمایش رفت
قفس از تکرار صدا انباشته شد
و به امید ترس و وحشت این نعره شیر ، به بیرون قفس راهی یافت
شلاق ماهرانه و بی رحم و گذشت ، در هوا می چرخید
کف بو کرده دهان جلاد ، گوش بر نعره سپرد
ناگهان شیر به نجوا افتاد
« با عدالت این روزا ، داری منو چوب می زنی ، بزن ، بزن که داری خوب می زنی »
خنده ها ، شادی ها ، سوت زنده بادی ها ، بیرون قفس را لرزاند
خسته و کوفته مزدوران ، راه نجوای قفس را بستند
روز چهارم
به کوی و برزن ، هر رهگذری با لبخند ، زیر لب با شادی و به زندان مخوف ، می خواند همی
« با عدالت این روزا ، داری منو چوب می زنی بزن ، بزن که داری خوب می زنی …….. »
«« حقیقت تلخ »»
سجاد
سلام
( خنده )
هیچ میدونی ساعت چنده ؟ یک و نیم ! ( خنده ی بیشتر ! )
یادم میاد یه وقتی ازت پرسیدم چند سالته نگفتی ( بازم خنده ! ) خدا رحمت کنه پدر مادرشو که گفت شما خانما نمیتونید چیزیو تو دلتون نگه دارید !!!
لطفا … هیچی از این نظر صرفه نظر میکنم !!!
تازه از تهران برگشتم / یه فیلم دیگه دستمه هنوز نیومدم / امروز صبح رسیدم همین امروز صبحم شروع کردم تا اخرش که اقای افتخاری میاد اهواز منظورم ۲۳ همون موقه هم باید کارو مونتاژ شده تحویل بدمو یا علی برم شیراز واسه ساخت یه فیلم دیگه
( خدا قوتم بدم ).
میگم بی زحمت سلام به استاد گنجی برسون و از طرف من ازش بپرس کسائی که مثل من توی یه کاری تجربی هنری روز به روز خوب توجه داشته باشه / روز به روزه نه سال به سال از خودشون حرکت و پیشرفت میبینن بازم نیازی به مشاور دارن / اصلا دانشگاه واسشون نیازه یا فقط همون واسه دک و پوز الزامی / ممنون میشم /.
دیگه ….
اها …. ( خنده ی مجدد ) ببخشید منظورم اقای دکترست همون عمومیه ( خنده )
راستی عکس اشکان و عوض کردی / خدا سلامت نگهش داره همچنیم نگار جان رو .
دیگه … دیگه سلامتی / زنده و سلامت باشی خانوم معلم یاسمن /.
فانوس خیس
کاوه - روزمرگی
سلام مادر اشکان .
ما نگوییم بد و میل به ناحق نکنیم
جامه کس سیه و دلق خود ازرق نکنیم .
اره . پرشین بلاگ قاط زده بود و درست هم نمیشد . این شد که مجبور شدیم دوباره بیام همون خونه قبلیمون بلاگفا . اصولن من لب دریا هم برم باید یه ……اب با خودم ببرم.
بابای
سپیده (لحظه ای مانند اکنون)
مراقب گوشت باش…که منم این مشکلو دارم وگاهی خیلی اذیتم میکنه و گفتند همیشه باید مراقب باشم تا تشدید نشه !!!!…..
نگار
سلام یاسی گلی جون به ما سر نمی زنی دیگه …
غریب
می ترسم
می ترسم از سکوت
از تنهایی
فقط اسمی به جا مانده
از آنچه بودم و هستم
دلم چون دفتر خالی
قلم خشیکده در دستم
رفیقان یک به یک رفتند
مرا با خود رها کردند
همه خود درد من بودند
گمان کردم که همدردند
ببین مرگ مرا در خویش
که مرگ من تماشائیست
آخرین ترانه ی باران
یاسی جان بادرودی گرم
امیدوارم گوش شما هرچه زودتربهبودی یابد
درتائید نوشته زیبای دوستم حقیقت تلخ بایستی عرض کنم دوران انرژی درمانی واینگونه کلاشی ها به سرآمده و فقط انسانهای درمانده درحل مشگلات خود هستند که درانتهای کوچه یاس
به این فریبکاران میدان جولان می دهند
برای ساختن جامعه پاک ازجهل وجنون وخرافات هریک به سهم خود بکوشیم
خانم آموزگار مهربان
درضمن وبلاگ شما کم کم دارد به یک وبلاگ تبلیغاتی مبدل می شود
برایت آرزوی تندرستی وموفقیت روزافزون می نمایم
اگرازانتقادات من ناراحت می شوی برایم دریاهو یادداشت بگذار تادیگر نوشته هایت رانقد نکنم…….
ارادتمند ودوستدار همه ازخرافات رهاشده گان…………. سهیک
نسرین
با سلام مبعث رسول اکرم (ص) بر شما و خانواده ی محترمتان مبارک
مریم
سلام یاسی جون …. منم پارسال گلو درد گرفتم و مجبور شدم برم پیش این دکترهای عمومی … خیلی جالب بود برام میدیدم ار روی مانتو داره ضربان قلبم رو گوش میده و معاینه میکنه ! آخرشم با دارو هایی که داد خوب نشدم و رفتم پیش یک دکتر دیگه که برام پنی سیلین تجویز کرد …. راستی من به روزم و اگه دوست داشتی بهم سر بزن
یاسمن(چند قدم نزدیکتر به خدا)
چرا در یاهو سهیک جان. همین جا مینویسم معلومه که ناراحت نمیشم هرکس عقیده خودش رو داره و منم از راهنمایی های شما خوشحال میشم دلیل نداره که همه با من موافق باشن یا من با همه…من به قدرت کائنات معتقدم… وجود انرژی هم توسط اساتید فیزیک ثابت شده… البته ادمهای کلاش هم زیادن ولی دلیل نمیشه اگر من چیزی رو نمیبینم یا حس نمیکنم یا ازش بی اطلاعم وجود نداشته باشه… از این که وقت میزارید نوشته هامو میخونید و نقد میکنید ممنونم.
shadi
salam,mosaferatam
matlabeto khondam
dd
امیدوارم هیچ کس از داوطلبان گول این موسسات تعیین رشته را نخورند.اینگونه آئمها تنها به فکر پر کردن جیب خود هستند
یاسمن(چند قدم نزدیکتر به خدا)
به dd عزیز معلومه زیاد تو خط دانشگاه نیستی مگه بدون انتخاب رشته هم میشه رفت دانشگاه یه کد رو اشتباه بزنی سرنوشتت از این رو به اون رو میشه نازنین… در ضمن خوب معلومه که همه موسسات باید اول به فکر جیب خودشون باشن مگر این که موسسه خیریه باشن اما مرحله بعد میشه کار درست تحویل دادن..
راحله
سلام.
اصلاً درست نیست که پزشکای عمومی رو زیر سوال ببریم و فکر کنیم که متخصصان کاملتر هستند. من خودم به شخصه برای هر نوع بیماری پیش یک پزشک عمومی میرم که تا ایشون نظر متخصصین رو تأیید نکنند داروی متخصص رو استفاده نمیکنم. چون چندین و چند بار از دکترای متخصص ضربه خوردم که دیگه به هیچ پزشک متخصصی اعتماد ندارم. به نظر من بعضی از متخصصین ما فکر میکنند که چون متخصص هستند علمشون کامله و خیلی مغرورانه کار میکنند. درصورتیکه که همین پزشک عمومی که خدمتتون عرض کردم بسیار آدم فروتن و متواضعیه و هروقت که پیشش میری مشغول مطالعه و تحقیق و تفحصه و روی میزش پر از کتابه تا علمشو به روز کنه. در همین جا از ایشون بسیار تشکر میکنم که بارها و بارها ما رو از تشخیص اشتباه متخصصین گرامی نجات داده. جناب آقای دکتر بابایی.