داره تند و تند ابروی خانومی رو که زیر دستش نشسته بر میداره… میگم: من تصمیم گرفتم موهامو شرابی کنم به نظرت چه رنگی بزنم؟ میگه: نه شرابی نکن! اگه بخوای مش کنی نمیشه ها. میگم: نه حالا حالا نمیخوام مش کنم … جوابی نمیده… چند لحظه یعد میگم: چه رنگی خوبه؟ سرشو بلند میکنه منو نگاه میکنه و دوباره سرشو میندازه پایین بعدم شروع میکنه راجع به حراج بسیار عالی که رفته صحبت کردن. به همکارش میگه: برو لباسهایی رو که امروز خریدم بیار یاسمن ببینه. لابلای لباس دیدنها میگم :گفتی چه رنگی بزنم؟ همکارش با لبخند میگه: نگفت… میگم: البته شما فقط بگو چه مارکی خوبه خودم همیشه که موهامو رنگ میکنم از ترکیب دو رنگ که خوشم میاد با فاصله یه شماره استفاده میکنم.. بازم جوابمو نمیده فقط سرشو بلند میکنه نگاهی مات به من میندازه و بعد مشغول کار میشه. میفهمم که نمیخواد بگه… وقتی داره موهامو کوتاه میکنه یاد خانومی میفتم که چند سال پیش تو مطب دکتر بهم گفت من اونقدر قورمه سبزی هام لعاب دار میشه که نگو… آخه توش همون اول یه قاشق آرد میزنم اما هر کی تو فامیل و دوستا ازم میپرسه راستشو نمیگم.. میخوام قورمه سبزیهام معروف و تک بمونه… میگم: اما من با شما مخالفم به نظرم اگه چیزی رو بلد باشیم و به دیگرون یاد بدیم هر بار درستش میکنن یادی هم از ما میکنن…
موهامو کوتاه میکنه و کلی هم هندونه زیر بغلم میزاره از این که عاشق من و گلناز (خواهرم) و مامانم و شخصیتشو و صداشو… غیره هست و من با باری از هندونه بدون اینکه بدونم بلاخره الان چه مارکی خوبه! میام بیرون… تو راه به یه خواهر محمد زنگ میزنم و تلفنی راهنماییم میکنه که چه مارکهایی مرغوب ترن . تو رنگ مو فروشی هم فروشنده تو انتخاب رنگ باهام هم فکری میکنه و انصافا هم اونقدر خوشرنگ میشه که تا حالا چند نفر ازم شماره رنگو گرفتن…
همیشه دوست داشتم دانسته هامو با دیگرون تقسیم کنم… یه غذای جدید یه فروشگاه جدید یه استخر خوب یه طلافروش منصف یه کیک خوشمزه یه کتاب قشنگ… چرا بعضی ها در دادن اطلاعات به دیگرون اونقدر خسیسن؟…مثل خیلی از شاگرد زرنگهای مدرسه که حاضر نیستن دانسته هاشونو به متوسط ها یاد بدن…آشپزهای چیره دستی که فوت کوزه گریشو پنهون میکنن ….آدمایی که حتی حاضر نیستن بگن موهاشونو چه مدلی زدن مبادا تو هم همون مدل بزنی… به نظرم خساست در علم بدترین نوع خساسته…
پی نوشت: همینجا از کاوه مهربان برای کمکهاش به دخترکی که دست مهربان پدر بالای سرش نیست تشکر میکنم. همینطور فایای نازنین برای کمک به عروس قشنگم…
مسافرکوچولوها
سلام.خوبی؟
مرسی که بهم سر زدی. همون روز وبت رو خوندم اما نمیشد نظر بذارم.
من که کاملا از اون ور بوم افتادم. طرف هنوز نپرسیده هرچی تو چنته دارم براش میگم.
۲-۳ روز پیش ۲ تا از دوستام تو دانشگاه بهم گفتن چه قدر مانتوت شیک است.۲-۳ تا دیگه از مانتوهام رو هم گفتن که خوشگله. پرسیدن از کجا خریدی؟! حتما گردون خریدی؟!
منم از سیر تا پیاز رو براشون گفتم. دادم خیاط. پارچه رو چند خریدم. کفش از کجا میگیرم. خیلطم چند(ارزون)میدوزه. پارچه هاش رو ارزون خریدم و….کلی هم به ارزون و شیک خرید کردنم افتخار کردم. ارزون نه اما گرون هم نه !!
فکشون افتاده بود !! میگفتن اصلا بهت نمیاد !! به نظر من خیلی خو.به که هرچی میدونیم بهم بگیم.
مسافرکوچولوها
راستی لینکت میکنم با اجازت
امیر
خوبم. خوبم چون هنوز تویی وجود دارد تا مخاطب گلایه ها، اشکها و لبخندهایم باشد. خوبم. چون هنوز مداد نیمه جویده ام می تواند برای تو بنویسد. خوبم. چون آغوشم برای توخالیست. بگو کی میای. دلم می خواهد صدای تو گفتنت را باز هم بشنوم. کی میایی؟
نازنین
به نظر من علم هم مثل هر کالای دیگه ای باید هزینه اش رو داد تا قدرش رو دونست.اون خانم هم بهت نگفته چون میخواسته که بری پیشش و بابت دانش و به قول خودت علمش پولش رو بهش بدی.
همدیگه رو قضاوت نکنیم.
شما دوست داری اطلاعاتت رو به همه بگی و اون دوست نداره.
درست نیست جوری قصه رو روایت کنی که تو خوبه ی قصه باشی و اون بده.
هرکسی مسئول اعمال خودشه.
موفق باشی
یاسمن(چند قدم نزدیکتر به خدا)
نازنین قشنگم خوب ادما با هم فرق میکنن… تو راست میگی… اما معلوم نیست که دقایقی بعد زنده باشیم یه نه… زلزله ای بیاد و تموم هستی مون بره زیر خاک.. سرطان بگیریم و تموم زیباییمونو از دست بدیم.. دچار بیماری لاعلاجی بشیم و دارو ندارمون پاش بره… تو ی تصادف فلج شیم و سلامتی مو نو …. میبینی هیچیمون مال خودمون نیست و موندنی نیست جز رفتار و اعمالمون…. چیزایی که برامون میمونن… از ما یه شخصیت میسازن که حتی اگه بمیریم از بین نمیره… من نخواستم بگم من خوبم و اون بد یا به قول تو داستانی بسازم که ادم خوبه قصه من باشم. قرار نیست اینجا به من نمره بدن یا کاپ… من که اسم اون خانوم یا ادرس ارایشگاهشو ندادم… همه چی تو زندگی پول نیست عزیز دلم… یه کم عمیق تر به زندگی نگاه کن…
حدیث
منم با این آدما برخورد داشتم واقعا آدم خیلی ناراحت میشه . ولی هرکس واسه خودش طرز فکری داره و ما نمیتونیم فکرشونو تغییر بدیم .
اثر انگشت
ای خانوم از موارد کم نیستن . نباید بار اولت باشه !
کاوه - روزمرگی
سلام
با یه مطلب با عنوان ” درآمد یک مرد آشغال جمع کن در جیبهای شلوار کردی یک پلیس به هنگام اذان در سر بالایی خیابان ” به روزم .
ایام بکام انشالله
مجذوب
سلام یاسمن خانم
خیلی ازتون سپاسگذارم که به باغ مهتاب اومدید و همین طور از بابت نظرتون .
اشکان عزیزم خوبه ؟ به جای من دو تا ماچش کن .
×××
پست این دفعه تون هم مثل قبلی ها کاملا اجتماعی و عامه پسند بود . منتظر حرفای دیگت هستم .
باز هم بی بهانه به سراغم بیا .
مهدیس
عزیزم خدا نگهدار فرزندانت باشه
به منم سر بزن مادر م_____________هربون
آرش
موافقم کاملن …
کیانا
سلام. ممنون که بهم سر زدین. وبتون خیلی خوب بود. لینکتون می کنم با اجازه. طب سوزنی می رم به خاطر حساسیت و اگزما. نتیجه اش هم بد نبوده. بچه های گلتونو از طرف من ببوسین.
غریبه
از خداوند خواستم تا غرور را از من بگیرد. گفت:« نه! بازگرفتن غرور کار من نیست..بلکه این تویی که باید آن را ترک کنی.»
گفتم پس کودکان و انسانهای معلول را شفا ببخش. گفت:« نه! روح کامل است و جسم زودگذر..مهم روح آنهاست برایم.»
خدایا به من شکیبایی عطا فرما. گفت:« نه! شکیبایی دستاورد رنج است..به کسی عطا نمیشود.آن را باید بدست آورد.»
پس به من سعادت ببخش ای بخشنده بزرگ. گفت:« نه! بازهم نه!خود باید متعالی شوی..اما تورا یاری میدهم تا به ثمر بنشینی.»
اولا چرا گفتی خدا نکنه مگه من چه کار کردم باید حالا حالا ها زندانی این دنیا باشم
دوما بیا به روزم
سوما چرا به روز نمی شی خبرم کنا یادت نره
آخرین ترانه ی باران
یاسی جان بادرودی گرم
خساست کلا بدوزشت است و واین مشمولیت عام دارد
من شراب رابسیار دوست دارم وواقعا رنگ وطعمش ازخوبی تعریف نشدنی است
تندرست وموفق وشادکام باشی خانم آموزگار مهربان
محمدرضا باقری
سلام
بالاخره باید استاد فوت کوزه گری رو برای خودش نگه داره . ما تو یزد فقط یه شیرینی فروشی معروف داریم که حاجی خلیفه علی رهبر و شرکا است که واقعا شیرینی هاش محشره . خصوصا قطاب و باقلوا . دم عید هم که میشه باید از ۱۰ اسفند دیس بدی تا شاید شیرینی بهت بده . بگذریم ولی فکر نکنم هنوز نظرتون رو درباره ی مطلبم خونده باشم . میخوام بحث رو جمش کنم یه نظر بدین که جمع بندی م کامل بشه .
محمدرضا باقری
بار دیگر قلم سرنوشت موجب ان شد که این وبلاگ بروز رسانی شود .
شعری نو ، که تمام ظرایف ادبی توسط هنرمندی ، هنرمندانه در ان گنجانده شده .
. . .من مسلمانم . اثری سپید و ماندگار از سهراب سپهری .
امیدوارم نظر سازنده ی شما ، کمکی باشد جهت انچه که من ذی نفع ان هستیم .
نسرین
سلام با مطلب جدیدی به روزم و منتظر حضور سبزتون موفق باشید
محبوبه
سلام دوست من
وب بسیار شیوا و خواندنی داری .موضوعات جالب و خواندنی و حقیقتی تلخ .
تمام نوشته هات حقیقتی تلخ و ناگوار برای انسانها هاست انسانهائی که عاطفه مهربانی ونوع دوستی را یا نداشتن یا فراموش کردند .
احساس زیبای محبت کردن و دوست داشتن و یا حتی گل لبخندی را روی لبی نشاندن شادی روح و جسم را به عرش میبره . تا خداوند دلی رو به صفا و نور روشن نکرده باشه نمیتونه عاطفه و محبت در درون اون رشدی داشته باشه .
من به طور اتفاقی وب شما رو دیدم اگر دوست داری بیشتر با هم آشنا شیم به من سر بزن خوشحال میشم . من به روزم با دل در پروازم واز نوشته های من غمیگین نشو این راز دلم واقعیت داره . دوست دارم نظرت رو در مورد وبم بدونم به خصوص در مورد آخرین مطلبم . از خداوند نور آرزومند تمام آرزوهای سبزت هستم . منتظرتم
نازنین
من نمیخوام با شما بحث کنم یا احیانا قانعتون کنم.ما اط دو پنجره ی خیلی دور به زندگی نگاه میکنیم.
اینجا هم درسته که شما نمیخوای بهت جایزه بدن یا هرچیز دیگه منتهی نقل روایتتون کاملا جهت دار بود و در راستای محکوم کردن اون زن.
کورش
درود خوبید؟ من رو اگر یادت باشه با نام بازی هستی لینک کرده بودی که وبم از بین رفت الان وب جدیدی باز کردم به نام نیمه پرلیوان ممنون میشم این رو به جای اون لینک کنی.بدرود
مهاجر
خداقوت یاسمن گلم.
راستش دنیا مثل قانون عمل و عکس العمله هر چقدر خوبی کنی که این خوبی هر چی می تونه باشه مثلا مثل همین موردی که خودت گفتی راهنمایی یه شخص در مورد موضوعی که در موردش اطلاع داریم یا کمک به یه شخص مثلا در کوچه و خیابان یا حتی کمک مادی به یه نو عروس که مثال زده بودی…
هر چی می تونه باشه به هر حال این رفتارها و کنشها چه خوب چه بد مثل آیینه به سمت خود انسان منعکس می شه . پس خوبه تا می تونیم خوبی کنیم تا مقدار بیشتری خوبی و نور از دل و اعماق هستی به سمتمون تابیده بشه…
آسمونی باشی…
یا حق
یاسمن(چند قدم نزدیکتر به خدا)
نازنین جان مسلما همین بود من میخواستم عمل اون خانوم رو محکوم کنم.
آشپز مدرن
نه به خدا. نظم خیلی هم عمومی بود!
کشورهای پارسی زبان (سه گانه پارسی )
هما
خوب مث اینکه رسمش همینه اما من که یاد نمی گیرم!!!
محمد
سلام عزیزم
خوبی؟
خوش میگذره ما رو نمی بینی؟
مطلبت عالی بود
و به روز هستم
منتظرتم
یا حق
زووود بیاا
....
چقدر جالبه یاسی جان معمولا اونایی به نوشته ای اعتراض دارن که احساس خطر در مورد خودشون میکنن و فکر میکنن خودشون اونجوری هستن یه دور دیگه کامنتهای این پستتو بخون تا بفهمی چی میگم… باهات موافقم..
حقیقت تلخ
شمع و گل و پروانه ، مست و می و میخانه … تنهایی و دیوانه ، بهتر از این چسخانه …
حالتان چاق و دماغتان روبراه ، خدا هم با شما روزمره های بمن چه نزدیکتر و هم پیمان است …
از کوزه برون همان تراود که در اوست ، دبیری که در این خفقان اسلامی به خدا نزدیکتر شود شاگردش هم بسیجی احمدی نژاد اریایی میگردد ، یا خودش و یا امام فسیل چاه جمکرانیش حتمن هم به دست بوس شما خواهد امد ، و مهر خدا را هم به پشت دستان خواهد زد ، چرا که معصیت بزرگی است با نسوان دست دادن و بوسیدن دست هم دیگر مفسد فی العرضی دارد …
بدرود عقلانیت مفقد الاثر …
نگار بالایی
یاسمن جون پسرت خیلی جیگره
به وبلاگ منم سر بزن
یه رهگذر ...
اونوقت ها که من سعی بر اثبات خوب بودنم را داشتم یک نفر یه کتاب بهم معرفی کرد به نام /وضعیت آخر/ … بعد از خواندن آن فهمیدم من در وضعیت روانی ناسالمی قرار دارم … وضعیت (من یا ما خوبیم اما شما خوب نیستید )… از نظر من مردم در دو دسته جا می گرفتند … خوب ها و بد ها … خوب ها مثل من و خواهر شوهرم و دوستی که به ایتام کمک می کنه و و … و بد ها آرایشگرم و دوستی که راز ته چین اش را به دیگران نمی گفت و و و … دوست داشتم عکس دخترتان را هم اینجا در وبلاگتان ببینم … مخصوصا عکس سه سالگیش… خوشحال میشم که از از طریق ایمیل با هم تبادل تجربه کنیم …