تو رو خدا بهم نگید تو این آدما رو از کجا پیدا میکنی!؟ باور کنید خودم هم نمیدونم!!! یه دفعه به خودم میام میبینم گره خوردن تو زندگیم!!! تو قلبم… تو فکرم!!! و دیگه شدن تموم فکر و ذهنم و تا گره از کارشون باز نشه رها نمیشم که نمیشم… آدمهایی که هیچ جوری بهم مربوط نیستن.. ندیدمشون… صداشونو نشنیدم…. اما یه باره یکی پیدا میشه و درست تو جمعی که من هستم از زندگی و شرایطشون میگه و من قلبم یهو میریزه پایین… انگار یه چیزی یه جوری روحمو با روحشون گره میزنه به هم… و دیگه این فکر هیچ جوری ولم نمیکنه… هر لحظه با منه… وقتی دارم تلویزیون میبینم… پای کامپیوتر… زیر دوش … در حال مسواک زدن… حتی وقتی نیمه شب از خواب بیدار میشم ….
و این فکر رهام نمیکنه تا مطمئن بشم که وظیفه ای که به گردنم بوده انجام دادم… و بزرگترین مزیتش اینه که از خودم رها میشم… از خودی که هزاران خواسته داره و عین بقیه آدمها هزار درگیری فکری…
این یکی همش چهار سالشه و چهار سال برای رفتن تو اتاق عمل و جراحی قلب خیلی کمه…
نگاهمو میدوزم به اشکان کوچکم… با خودم میگم یاسمن فرزندت چقدر برات عزیزه؟ چشمامو میبندم تا با تموم وجودم عشقشو حس کنم… صدا تو ذهنم می پیچه… به اندازه تموم دنیا دوستش داری؟ به اندازه تموم ستاره ها؟ یا تموم گلهای زیبای دنیا؟ شنهای کنار ساحل؟ به اندازه تموم صداقتهای کودکانه؟ یا تموم مادرهای عاشق دنیا؟
دو تا دست کوچیک از پشت حلقه میشه دور گردنم و بوسه ای گرم که حاضر نیستم با هیچ لذتی در دنیا عوضش کنم منو از تو رویاهام میکشه بیرون….
با صدای کودکانه اش میگه: دوستت دارم مامان… برام قورباغه میخری که گیتار تو دستش باشه؟ و من با بغضی که به زور نگهش داشتم میگم: آره عزیزم… میخرم هر چی بخوای میخرم……
این عکسشه… … پدرش گفته اسمشو ننویسم… من اینجا اسمشو میزارم فرشته…
همونی که نمیدونم چی شد که گره خورد تو زندگیم… یکی بهم معرفیش کرد… وقتی به پدرش زنگ زدم که ببینم میتونم کاری براش بکنم اونقدر مستاصل بود که انگار رسیده به ته خط… گفت: تصمیم گرفتم برای خرج عملش همه زندگی مو بفروشم و برم خونه مادرزنم… سمسار آوردم اما دیدم تموم وسایل زندگیم با پول پیش خونه ام که دادم به صاجبخونه یه میلیون تومن هم نمیشه!!!… چه کنم؟ باید عمل شه عزیز و جگر گوشه امه خانوم…… کارگرم و ماهی ۲۴۰ تومن حقوق میگیرم ماهی ۸۰ تومن میدم بابت اجاره خونه و ماهی نود تومن قسط دیه تصادف ۸۰۰۰۰۰۰ تومنی که چند سال پیش کردم… و هر چی بمونه دیگه میشه خرج زندگی مون…
صدایی لبریز آرامش از تو گلوم میاد بیرون و بدون این که هیچ کنترلی روش داشته باشم میگم: هیچ غصه نخورید من بهتون قول میدم که پول عملش جور میشه!!! مگه ممکنه فرشته چهار ساله ای بخواد بره تو اتاق عمل و بی پولی جلوشو بگیره؟ … بهتون قول میدم. قول که صحیح و سالم از اتاق عمل میاد بیرون…
تلفنو قطع میکنم و به رامین که داره به حرفام گوش میکنه چشم میدوزم بی هیچ سخنی… نگاهی پر از آرامش بهم میکنه و میگه: مگه بهش قول ندادی؟ سرمو تکون میدم. میگه: خوب قول دادی جور میشه دیگه خوشحال باش…نگاهی از سر قدردانی بهش میکنم که تو هیچ لحظه ای تنهام نمیزاره و میسپرم به کائناتی که بهش ایمان دارم…
برای این فرشته نازنین که تا یه ماه دیگه باید عمل شه دعا کنید…
پی نوشت یک: دو سه روز پیش تولد وبلاگم بود و رفت تو ۵ سالگی… حاصل ۴ سال و اندی وبلاگ نویسی پیدا کردن دوستان بسیار عزیز اینترنتیه که آرزو دارم خیلی هاشونو از نزدیک ببینم… راهنماهای خوبی که در شادیهام شریک بودن و در غصه هام بی هیچ چشمداشتی بهترین همراه… فرشته هایی از سراسر دنیا که از دوستی شون به خودم میبالم و افتخار میکنم… از همینجا به همه شون سلام میکنم و زیباترین و مثبتت ترین انرژی ها رو نثار روح بزرگوارشون…
پی نوشت:دو: کورش جان مبلغی که به حسابم ریختی رسید ممنون.
پی نوشت سه: همینجا از آقای مهندس سیف وند نازنین بابت ارتقاء رایگان یه کامپیوتر برای یه خانواده نیازمند و کمک مالی به همون خانواده تشکر میکنم.
پی نوشت چهار: ممنون ازدکتر مقدم عزیز (متخصص قلب و عروق) بابت ویزیت رایگان بیمار نیازمند…
پی نوشت پنج: ممنون از خانوم زرافشار برای پرداخت هزینه بیمه خانواده این فرشته.
خانم حلزون (نیاز)
سلام
هر چی کامنت ها رو نگاه کردم شماره حساب رو ندیدم . اگه میشه یا به وبم سر بزنید و بهم شماره رو بدین یا برام ایمیل کنید. مبلغ خیلی کمه میدونم اما دوست دارم که یه سهمی داشته باشم.
خانم حلزون (نیاز)
با اجازتون لینک این پست رو گذاشتم تو وبم شاید اینجوری هم یه کمکی کرده باشم.
لیلا
یاسمن جون امروز ای میلم رو چک کردم ای میلی از شما نداشتم. نمیدونم چرا دلم واسه این کوچولو اینقدر میزنه. من همچنان منتظرم.
sepideh
سلام دوست عزیز، خسته نباشی …
دلتنگ ناصریا آپدیت شد با :
یکسال گذشت و پدر نیست !!!
همراه با آهنگی از نوید عبداللهی برای پدرش ….
http://www.deltange-naseria.blogsky.com
٭٭٭ جاوید یاد و نام ناصریا ٭٭٭
موفق باشی . . . . .
یه بنده خدا
یاسمن خانم سلام
اگه بتونین بارییس دانشگاه ویا معاون درمان دانشگاه علوم پزشکی که قراره بیمار رو عمل کنن ملاقات کنین ویا با درخواست کتبی مبنی بر مساعدت در هزینه های درمان حضوری پیگیری کنین میتونن به ریس بیمارستان مورد نظر دستور اعمال تخفیف رو بدن.ردیف اعتباری ۱۲۹۰۸۶ به همین منظور در اختیار روسای بیمارستانها قرار داده شده.اگه قراره بیمار در بیمارستان قلب شهید رجایی عمل بشه وابسته به دانشگاه علوم پزشکی ایرانه که باید به معاونت درمان اونجا مراجعه کنین .در ضمن تمام بیمارانیکه در مراکز دولتی “بستری” ومورد جراحی قرار میگیرند اگه مشمول هیچ بیمه ای نباشند,بیمه شهری(بیمه روی تخت )میشن .اگه سوالی در این زمینه داشتین خوشحال میشم همینجا پاسختون رو بدم.
موفق باشین
مامان ارشک
سلام رسید؟
حجت لباف
سلام
وبلاگ جالب با متنهای خوبی دارین
فقط یه مشکل ؟!..
یاسمن(چند قدم نزدیکتر به خدا)
یه یه بنده خدا: ممنون ازراهنماییهاتون. مبلغی بهشون دادیم که خوشون رو بیمه خدمات درمانی یه ساله کردن. یه نامه هم نوشته برای وزیر بهداشت و درمان که از طریق یه فرشته نازنین فرستادیم تا پیگیری کنن. بازم ممنون.
سعیده
براتون یه نظر خصوصی گذاشتم…لطفا چک کنید
محسن
شاید نوشته ای مثل “به بهونه شب یلدا” برام حس خاصی بوجود نیاره …
شاید بگم مثل نوشته های خیلی وبلاگ های دیگس …
اما از اینکه اینقد قلبت پاکه … اینقد به فکر بقیه ای .. اینقد میتونی کمک کنی …
اینقد انرژی و وقت میزاری .. اینقد میتونی مفید باشی واسه بقیه …
خودت …. دوستای خوبت … دکتر ها و مهندس ها و …..
لذت میبرم …
هر وقت میام اینجا حس عجیبی بهم دست میده که هیچ وقت فراموش نمیکنم ….
دارم یه سایت میزنم یاسمن …
یه سایت بزرگ …
همین الان تصمیم گرفتم ازت دعوت کنم اونجا حتمن یه قسمتی بزارم که موضوعش همین احساس های قشنگ باشه …
همینجا هم ازت دعوت میکنم که حتمن بیای اونجا و این کار خوب رو اونجا هم انجام بدی …
http://www.1doost.com
البته هنوز تموم نشده طراحی و برنامه نویسیش ….
سمیرا
سلام یاسمن خانوم
براتون یه ایمیل فرستادم
لطفا ببینین
ممنون
راستی، امروز بعضی از نوشته هاتون رو خوندم. خیلی خوشحالم که اومدم اینجا
یاسمن
ممنون محسن جان از این کامنت لبریز حس مثبتت الان کلی انرژی گرفتم که برم به کارهایی که هیچ حوصله شونو نداشتم برسم. منم میگم چشم در خدمتم…برام باعث افتخاره که در کنار دوستای خوبی مثل شما کار کنم.
یاسمن
سعیده جان کامنتتو خوندم ممنون از کمکت منم دوست دارم ببینمت عزیزم…
دانوش
الینا
سلام یاسمن جونم
چه کار خیری کردین امیدوارم که این فرشته کوچولو بتونه عمل بشه خیلی انسان بزرگی هستین واقعا در مقابلتون ادای احترام میکنم و از خداوند قدرت و توان بیشتر براتون آرزو میکنم موفق باشید.
حجت لباف
سلام

منظورم از مشکل اینه که من توی لینک دوستانت نیستم
چرا؟؟؟
حجت لباف
موفق باشی



مرجان
یاسمن جون میشه لطفا یه شماره حساب بدین یا شماره تماس؟
ممنون میشم عزیزم
مینا
خیلی مهربونی
خانم حلزون (نیاز)
من تو ساعت اداری نمی تونم برم بیرون قراره این تحصیلدارمون بره پول رو بریزه ولی مگه این برف ول می کنه اینم که نازنازو . ولی خدایش برفم اینجا خیلی شدیده .
چرا هیچ خبر جدیدی از وضعیت این فرشته کوچولو بهمون نمی دی .
دیشب به شوهرم میگفتم با اینکه از این چیزا تو وبلاگستان زیاده اما دلم یه جور دیگه برای این بچه شور می زنه . شوهرم طفلکی می گفت کاش می تونستیم بیشتر کمک کنیم .
محمد
من شرمنده اگر باعث اعصاب خوردی شما شد ولی واقعا واقعیته دیگه آرامش بخشم جز همین برفی که گوله گوله میریزه چیزی نداریم!!
حجت لباف
مرسی
منم در اولین فرصت لینک میکنم – خوب دیگه سرم شلوغه
امیرعلی
سلام خوب عزیز..














من آپم دوست داشتی سر بزن..
موفق باشی
مجذوب
ممنونم ازت که بهم سر زدی .
البته اینقدا هم غمگین نبود .
یاس مهربون
سلام یاسمن خانوم.
فکر می کنم تنها کمکی که در حال حاضر میتونیم انجام بدیم دعا کردن هست.
امیدوارم فرشته کوچولو و خانواده عزیزش هر چه زودتر به آرزو های نیکشون برسن
یاسمن