دیروز جشن پرشین بلاگ بود…. فکر میکردم تموم اونایی که سالهاست با نوشته هاشون زندگی کردم رو میبینم. به نگار گفتم : فکرشو بکن دیگه واقعا تو جمعی هستیم که دور تا دورمون وبلاگ نویسهایی هستن که با روحشون آشناییم. اما چطور بفهمیم کی نویسنده کدوم وبلاگه؟ سایه گفته بود من شال سبز سرم میکنم. ماشاالله کم نبودن خانومها با شال سبز ! از دو تاشون پرسیدم اصلا وبلاگ نویس نبودن!!! تنها کسی که تا از در اومد تو مریم (خواهرم) شناختش ویولت نازنین بود که تندی رفتمو دو تا ماچ گنده که بهش قول داده بودن نثار لپهای نازنینش کردم. البته دختر ترشیده با نمک  و سرباز معلم این پسرک ساده و بی تکلف رو با اون لهجه شیرینش هم دیدم و ساروی  کیجای نازنین و غریبه ای نام آشنا رو… .  

میدونم که برگزار کننده های این جشن دوست داشتند همه چی به نحو احسن برگزار شه اما متاسفانه یه اشکال وجود داشت و اونم عدم هماهنگی تو دادن جوایز بود… کادوها رو یه دختر خانوم ۶ ساله میداد که خوب قائدتا نمیتونست اونجور که باید عمل کنه. چیزی که ناراحتم کرد این بود که اول از آقای کیانیان خواهش کردند بیاد  روی سن. بعد از تشویق دوستان ، دختر خانوم ۶ ساله یه شاخه گل رز دادن به آقای کیانیان و یه کادو.  آقای کیانیان کادو رو گرفتند و گفتند: اینم مال منه؟  دختر خانوم هم از همه جا بی خبر  گفت : بله!  و آقای کیانیان دختر خانوم کوچولو رو بوسیدند و تشکر کردند. اینجا بود که خانوم مجری یه بنده خدایی رو صدا کردند که بیاد جایزه شو بگیره و تازه معلوم شد که اون جایزه ای  که آقای کیانیان گرفتند مال خودشون نیست و باید بدن به اون بلاگر!!! نمیدونم منیجر این برنامه کی بود؟ اما من از دیدن اون صحنه خیلی ناراحت شدم. در کل درسته متفاوت از اون چیزی بود که فکر میکردم  اما بازم به دیدن ویولت و ساروی کیجا و سرباز معلم و آقای حیدری  می ارزید… در هر حال ممنون از مسئولین پرشین بلاگ…

 از عکسهایی که گرفتم سه تا لب پر خنده شو براتون میزارم حالشو ببرید. ضمنا تو مراسم چند بار اعلام کردن که سه مجله گل آقا و چلچراغ و مشق افتاب کل مدعوین رو مشترک خودشون کردن اما بعد که ما پرسیدیم گفتن نه به طور شانسی در بعضی پاکتهایی که به بلاگرها داده میشد برگه اشتراک  رایگان هست. ما که سه تا پاکت داشتیم  تو هیچکدوم نبود مال شما رو خبر ندارم!!!!؟

 

هنرمند نازنین رضا کیانیان

 

جناب آقای ابطحی نازنین

 

                    عمو پورنگ عزیز