چشمهاتو ببند و عشقی رو که در وجودته به قلم مو منتقل کن بعد چشمهاتو باز کن و نقش عشق بزن به بوم… چشمهاتو ببند و وجودتو لبریز از عشق کائنات کن و بعد انگشتتو به سیم سازت بزن… حس کن تموم عشقی که داری منتقل میشه به لباسی که داری میدوزی به غذایی که داری میپذی ، به کیبوردت به دستای نوازشگرت، به نگاه عاشقانه ات، به بوسه گرمت، به دستهای بخشنده و مهربونت….
موقع انجام هر کاری وجودتو لبریز عشق کن، بزار فضای زندگیت مملو از انرژی عشق بشه… فضای خونه ات… محل کارت… محل زندگیت، شهرت، کشورت و دنیا رو سرشار از عشق کن…
داریم با نگار میریم کافی شاپ. این قرار ماهانه مون هست. ماهی یه بار اشکان مال رامینه و ما دوتا میریم کافی شاپ… برای درد و دلهای دوستانه! تابلوهای پشت شیشه یه گالری نظرمون رو جلب میکنه. به درخواست نگار که عاشق نقاشیه میریم تو گالری…
فضایی بسیار بزرگ ، پیرمردی عبوس و تابلوهای بزرگی که به سبکهای متفاوت نقاشی شدن … انگار نقاش میخواسته همه سبکها رو امتحان کنه. یا یه جوری دچار سرگردانی هنری بوده!!! اما همه نقاشی ها یه نقطه اشتراک دارن… غباری از غم روشونه… یه جوری همه نقاشی ها دارن خفه میشن!!!
از میون تابلوها یه منظره توجه نگارو جلب میکنه. میگم: ببخشید اون چند؟ فروشنده که خودش نقاش تابلوهاست میگه: اون موج دریا ۴ میلیون و نیم! میگم: نه! اون منظره زیریشو میگم. میگه: اون فروشی نیست…
اما اون یکی ۶۰۰ هزار تومن… و اون یکی 550 هزار تومن…
فکر میکنم چرا باید یه موج دریا که کار زیادی نبرده و ریزه کاری نداره ۴ و نیم میلیون باشه و منظره ای که پر از درخته ۶۰۰هزار تومن. هر دو هم یک اندازه اند.
میگم :ببخشید یه سوال؟ قیمتها رو بر چه اساس میگذارید یعنی… نمیزاره جمله مو تموم کنم و میگه: کار هنریه دیگه… میگم: نه! منظورم اینه که بر اساس حسی که به تابلو داشتید یا کاری که… میپره وسط حرفمو و با عصبانیت میگه : یه سوال کردی جوابتم گرفتی دیگه برو بزار تو حال خودم باشم!!!!
میگم: چه هنرمند باشعوری!! و البته در دل به جای باشعور یه چیز دیگه میگم!!! (استفاده از افعال معکوس) از در میایم بیرون و نگار میگه: حالا فهمیدم چرا تموم نقاشی ها غبار غم دارن چون نقاششون انقدر بداخلاقه!! وقتی با عصبانیت قلم رو روی بوم بکشی نتیجه همین میشه دیگه!!!
پی نوشت: کدوم دوست نازنین از اصفهان پول به حسابم ریخته؟
پی نوشت دوم: دوست عزیزی که قراربود با داییم تو لاس وگاس تماس بگیری من ایمیلتو گم کردم تماس گرفتی؟

شيده
سلام
ماجرای اون تست پیاز اینه : توی دوتا شیشه ی یکسان و هم اندازه دو تا پیاز یکسان و هم اندازه میذارین و درشون رو هم محکم می بندین و دوتاشون رو هم در یک محیط یکسان می ذارین بعد روی دوتا برچسب (باتوجه به ابتکار و خلاقیت خودتون) روی یکیش کلمات و جملات زیبا می نویسین مثل : تو بهترین پیاز دنیایی یا پیاز قشنگم خیلی دوست دارم و کلماتی از قبیل : عشق . محبت . زیبایی و …
و روی برچسب دیگری جملات و کلماتی زشت می نویسید درست بر عکس برچسب اولی مثل :تو زشت ترین و بد ترکیب ترین پیاز دنیایی . پیاز بی خاصیت ازت متنفرم و کلماتی مانند : نفرت . زشتی و…
حالا به طور اتفاقی هر یک از برچسبا رو روی شیشه ها می چسبونین پس از چند هفته نتیجه جالبی می گیرید که نشون می ده تمام ذرات عالم درک دارند و می تونن با عشق تعالی پیدا کنند و با نفرت نابود بشن
شيده
راستی یادم رفت بگم هر چه مدتش بیشتر باشه تاثیرش بیشتره
دوست من ۲ ماه گذاشت موند و تاثیر بیشتری رو دید اما من که چند هفته گذاشتم موند نسبت به دوستم اثر کمتری رو مشاهده کردم
موفق باشید
شیده
یاسمن خانوم یه سوال فضولی بپرسم؟ شما دبیر چه درسی هستین؟
.
.
.
راستی نگفتین چرا نگار دیگه نمی نویسه . تو پست آخرش نوشته بود که چیزی رو تو دلش نگه داشته که ناراحتش کرده آخه اون چی بوده که انقدر نگار رو ناراحت کرده که تصمیم گرفته وبش رو رها کنه؟
یاسمن(چند قدم نزدیکتر به خدا)
شیده جان من کارآفرینی و بهداشت کار و قانون کار هنرستان و درس میدم…
در مورد نگار هم فکر کنم بهتره خودش بعدا که برگشت اگه صلاح دونست بنویسه .
دشمن
ماده رو با فرا ماده نمی شه مقایسه کرد !!!
آدم ها وقتی کاریو تموم میکنن بر نمیگردن بعد چند وقت ببینن چی شده !!!
خدا آفرید !!!
قبول !!
اما ول کردو رفت !
پارمیدا
مطالبتون خیلی جالب بود . واقعا اشکم من و دوستم رو درآوردید. اگر بخوایم به این اشخاص کمک کنیم آدرس یا شماره تلفنی هست .