نگاهی به چشمای ملتمسش میندازم… پشت چشماش نگارو میبینم… انگار دختر خودمه…
میگم: بهناز جان ای کاش یه یه خوابگاه میرفتی. آخه یه دختر تنها تو این شهر بی در و پیکر ، با اینهمه گرگ گرسنه….
میگه: نه خانوم من میخوام تنها زندگی کنم دیگه اعصاب گروهی زندگی کردنو ندارم.
چاره ندارم. تسلیمم در مقابل دختری که بهم پناه آورده اما حرفم رو هم گوش نمیده! توی بنگاه حالم از نگاه های پسر صاحبخونه بهم میخوره. میگم: بهناز پاشو بریم این پسره همین الانش داره منو تو رو درسته قورت میده! آروم میگه: زن داره خانوم. (واقعا چه دلیل موحهی … دلم میخواد بگم دختر ساده بیشتر آتیش ها از گور همین مردهای زن دار بلند میشه!) چاره ندارم . میشینم و بلاخره بعد از این که پسر صاحبخونه کلی هم شرط و شروط برا بهناز میزاره قرارداد بسته میشه… خانوم فردا نگی این پسر خاله مه این پسر عمومه این دوستمه… ما تو خونه مادر و خانوممون زندگی میکنن…..
به عنوان شاهدی که قلبش پاره پاره است پای قرارداد رو امضا میکنم…
فردا غروب با صدای مضطرب بهناز به هم میریزم. خانوم رفتم خونه تمیز کنم صاحبخونه داشت تو آشپزخونه ام مواد می کشید… حالا اومدم خونه رو پس بدم بنگاه قبول نمیکنه.
زنگ میزنم بنگاه صدام میلرزه میگم :دستتون درد نکنه از صاحبخونه معتمدی که معرفی کردید. میگه ای بابا خانوم حالا یه سیگار میکشیده! میگم:سیگار یا مواد؟پولو پس میده اما ۳۰ تومن بابت حق التحریر میگیره! میگم واقعا ممنون هم بابت خونه امنی که معرفی کردید هم بابت پولی که گرفتید واقعا پول یتیم خوردن داره!
میگه: من زن و بچه دارم خانوم باید خرجشونو بدم. شما معلمی حاضری مفت کار کنی؟ میخوام بگم تموم این روزهایی که من دنبال این دخترک تو بنگاه و ریاست جمهوری و اینور و انور رفتم تایم خونه ام بود و بابتش حقوقی نگرفتم. همه زندگی پول نیست آقای محترم. اما فکر میکنم آدم احمقی که از انسانیت بویی نبرده و به جای کمک به یه دختر بی پناه میخواد تا میتونه ازش بکنه اصلا ارزش حرف زدن نداره با عصبانیت تلفن رو قطع میکنم..
روز از نو روزی از نو. باز باید دنبال جا بگردیم برای دختر بی پناهی که فکرش تموم لحظه هام پر کرده…
ممنون از مریم عزیزم برای کمک به خانواده نیازمند …
این خانواده هشت نفره با یه صرعی، یه دیالیزی، یه پدر سکته ای از کار افتاده فلج، و یه مادر که کارگر مهد هست یه نون آور مرد داشتن که با پیک کار میکرد یه از خدا بی خبر موتورشون رو دزدیده و الان خیلی در مضیقه هستن. میگن به جای این که به یه گرسنه ماهی بدی بهتره بهش ماهیگیری یاد بدی… حالا این طرف ماهیگیری هم بلده قلابشو دزدیدن!
ممکنه یکی منو پینگ کنه؟
باران
سلام
اپتونو خوندم
امیدوارم مشکل بهناز هر چه زودتر حل بشه
متاسفانه جامعه طوری شده که هر کی به فکر خودشه
خیلی باید مراقب بود
شاد باشی
حسین بیشتر از آب تشنه ی لبیک بود.افسوس که به جای افکارش، زخمهای تنش را نشانمان دادند و بزرگترین دردش را بی آبی نامیدند.
دکتر شریعتی
محدثه
خیلی زود خونه پیدا میشه براش
دوباره باهاش حرف بزن
بهش بگو ۱هفته بره تو خوابگاه….اگه بعد از محیطش بدش اومد بعد بگردید خونه پیدا کنید….
رانا
شاد و تندرست باشید
اگر به نقاشی علاقمند هستید سری به وبلاگ من بزنید.
احمد
سلام
خدایا بی پناهان را پناهی ده و در سایه امن خودشان نگهدار .
آزاده
فکر کنم اگه یکجوری بتونید برای خوابگاه قانعش کنید عالی بشه. میشه شماره حسابتون رو برای من هم بفرستید تا با همکاران هر کمکی که تونستیم جمع کنیم رو براتون به حساب بریزم؟
محمد(قایق)
متاسفم
محدثه
وای یاسمن جان وقتی اینارو می خونم از یه جهت خوشحال میشم که سایه ی پدر و مادر که بزرگترین نعمت خداوند بالا سرمه.و از یه طرف از خودم بدم میاد که نمیتونم کمک کنم.امید وارم هر چه زودتر کار ایشون درست بشه.من آپم خوشحال میشم سر بزنی
ملودی
واقعا یاسمن جان بعضیها انسانیت و شرف رو فراموش کردن خدایا کجا داریم میریم
مریم
ان شاالله که به زودی یه جای خوب پیدا می کنی
هدی
inموریx
ای بابا…مردم این پولا رو چجوری میخورن؟؟؟ادعای زرنگیشونم میشه تازه!!!![]
سامان
سلام
مردم خیلی نامرد شدن! همه چیزو چ پول میبینن!
من که فکر نمیکنم اون مملکت دیگه هیچ وقت درست بشه! اونجا انگار انسانیت دیگه مرده!
حامد «آسمان نقره اي»
اگه به جای گشتن تو بنگاه ها، تو محله ها بگردید پره از زن های تنها و بی کسی که از خداشون یه دختر مثل این خانوم همدمشون بشه و تو خونشون زندگی کنه.
نا امید نیشید. فقط یکم صبر و حوصله میخواد/
عبداله
inja cheghadr boye khoshe goole yasaman miyad, booyi az baghe behesht.
تميم
خدا حفظتون کنه یاسمن خانم.
خسته نباشید.
شیده
با ایشون ==> “حامد «آسمان نقره ای»” موافقم ! خانومای تنهای زیادی هستن که صاحبخونه ان ، فقط یه مقدار زمان می خواد که بگردین برای پیدا کردن همچین کسی .
امیدوارم هر چه زودتر هم مشکل بهناز حل شه و هم موتور اون خانواده جایگزین شه
صادق
سلام
باز خدا را شکر که همین اولش فهمیدین و کار به جاهای باریکتر نکشید
یاسمن(چند قدم نزدیکتر به خدا)
به سامان: چرا درست میشه به شرط این که ادمهای منفی نگر تفکرشون رو عوض کنن و به جای فرستادن موج منفی حرکتی در جهت بهبود انجام بدن.
تارا
چقدر شنیدن این که ادمای نیازمند رو کسی بهشون توجه نمی کنه زجر اوره و دیدن ادمائی مث شما واقعا … چی بگم .
تارا
حامی
عکسی که گذاشتی در مورد وبلاگ نویس ها جالب بود .حس کنجکاویمو سر جاش نشوند … همیشه آدم دوست داره بودونه پشت این قلم ها کیه !!!
الناز
سلام من از همیشه بیشتر به وجود شما و راهنمایی هاتون نیازمندم آپ کردم با
موضوع داستان زندگیم ممنون میشم بیاید و نظر بدید .
فرشید
سلام
خوبین ؟
واقعا بد دنیایی شده!!!!
Ping
Ping statistics for 38.113.162.28
Packets: Sent = 4, Received = 0, Lost = 4 (100% loss),
امید
سلام واقعآ جامعه پر از گرگه ولی حیف که دختران ما این حرف رو خیلی باور نمیکنن
با این مطلب به روزم
“تا هرزه نشم قبول نمیشم”
راستی مطالبتون جالب بودیکجانبه لینکتون کردم
یاسمن(چند قدم نزدیکتر به خدا)
به پینگ: این لینکی که گذاشتید نمیشه رفت توش…
آناهیتا
آخ آخ قلابش موتورش بوده؟خوب نمیشه پول جمع کنیم بخریم براش؟مگه موتور چنده؟
Rana
javabe e-mail ro dadam.:)
هدي
منتضرتم عزیزم
هدی
۱۲ آذر تولد فاطیه دعوتین به وبلاگ من ساعت ۱۷
می خوام برای خودش سورپرایز شه
علی ( سیاوش تی)
باسلام وتشکر
شما رو به دیدن کلک خیال انگیز دعوت میکنم
با سپاس
رویای خیس
فقط میتونم بگم خدابزرگه…
شیرین مامان شمیم
سلام. کرسی از احوال پرسیتون…
ای وای یه دختر تنها و بی کس تو این شهر پر از گرگ خیلی سخته … اگه خودش هم نخواد ممکنه… کاش یه جاهایی هست که مرکز دختران هست … نمدونم پانسیونی جایی که حداقل بشه بدون این جور مشکلات زندگی کرد پیدا بشه …
پسری تنها
سلام واقعا سخته ولی کاریش نمیشه کرد تا بوده همین بوده
بیشتر درباره این دختره بگو
علی ( سیاوش تی)
http://shahoo121.wordpress.com/
afshin
۱ — جمعه اول آذر ساعت ۱۱ قطعه ۵۰ بهشت زهرا آرامگاه جانباختگان راه وطن – قطعه شهدا – ما هستیم …
۲ — براساس آگهی پرستو و آرش فروهر که در روزنامه اطلاعات روز دوشنبه ۲۷ آبان ماه ۱۳۸۷ درج شده است این مراسم در منزل داریوش و پروانه فروهر واقع در خیابان سعدی جنوبی، خیابان هدایت، کوچه شهید مرادزاده، پلاک ۲۲ برگزار می شود.
روحشان شاد و یادشان گرامی باد.
پاینده ایران و زنده باد آزادی — ما هستیم …
آشنايي با يك معلول قطع نخاع
سلام بر یاسمن خانم گل دوست عزیز و بسیار گرامی .
ممنون از لطف بی کرانتان .
خدا پینگت کنه مادر که منت از خلق خدا نکشی
شوخی کردم ننه قربان
مارمولک هم فیلمی بود ها من ۱۰ بار بیشتر دیدمش باز هم طلبه هستم
لذت بردن از اونچه که دارید را فراموش نکنید بخصوص تندرستی که بزرگترین ثروتهاست
به همه با صدای بلند سلام کنید
دنیز
سلام یاسی جون
من هم خیلی حیفم اومدم نتونستیم همدیگرو ببینیم.انشالله باشه دفعات بعد
مسئله ای نیست اگه خواستین میتونین از مطلب ارسالی ام استفاده کنید.
موفق باشی
شادی
دوره و زمونه کثیفی داریم. خدا نسل آدمای بدو برداره جاش تا میتونه آدم خوب بذاره
Mojtaba Narimisa
با سلام
گروه وبلاگ نویسان جنوب شما را به تبادل لینک دعوت میکند.لطفا جهت تبادل لینک وبلاگ ما را با نام (هرچه میخواهد دل تنگت بگو) لینک کرده و در قسمت نظرات وبلاگ ما اطلاعات خود را ذخیره کنید تا بعد از بررسی مدیر وبلاگ وبلاگ شما در کمتر از ۵ ساعت لینک شود.
باتشکر
مدیر وبلاگ : مجتبی نریمیسا
امید
سلام راجع به این مطلب قبلآ نظر دادم فقط اومدم بگم با این مطلب به روزم
عالم وبلاگ عالم ارواح
حکیم باشی
وای وای از این دنیای کثیف که دیگه نمیشه به هیچ کس اعتماد کرد
امیدوارم اون دختر هر چه زودتر یه جای مناسب پیدا کنه
مریم
سلام چطوری بیا وبلاگم منتظرتم
پیمانه
ای وای ! یک دختر تنها در شهر بی در و پیکر تهران ای کاش میشد برایش یک اتاق پانسیون کنی مثل این خوابگاههای دانشجویی که پول می گیرند ! عزیزم خدا شما را حفظ کند که اینقدر دست خیر داری .