بوی خوش نرم کننده سافتلن  پیچیده توی خونه… من لابلای چین های پرده شکری رنگ حریر گم میشم. گم میشم و کشیده میشم تو روزهای لبریز از  شور کودکی. روزهایی که اسفند ماهش برام انقدر شادی داشت که بی ارزه به استرس امتحانات آخر سال…  وقتی که مامان طبقه بالای گنجه اتاق خوابشون رو میریخت پایین تا دور جعبه هایی رو که رو از گل هم تمیز تر بود الکی دستمال بکشه و ما برای هزارمین بار در جعبه ها رو باز کنیم و غرق شیم تو شادی دیدن اسباب بازی های نو …
رقص زیبای پرده ها روی بند رختی که زیر نور گرم خورشید لم داده بودن و به خاطر پاکیزگی شون به همه فخر میخروختن… و خورشید مثل همیشه  با مهربونی٬ گرمای لذت بخششو هدیه میداد به کائنات… کاش میشد عین خورشید همیشه بخشید و هرگز تموم نشد..
 قطره های بارون کوبیده میشن پشت پنجره و آروم آروم غل میخورن پایین و منو در حالی که هنوز مست خاطرات سکر آور گذشته ام و پرده ای  رو که میخوام گیره بهش وصل کنم تو بغل گرفتم با خودشون میکشن تو خاطرات روزهای بارونی کودکی. وقتی که صدای بارون روی شیروانی خونه میومد و من مست خواب، تا خرخره میرفتم زیر پتو  و  غرق لذت این موسیقی زیبای کائنات میشدم که آرامش بود و حضور سقفی بالای سر و مامان بود که میدویید تا رختها رو از روی بند برداره و آسمون سخاوتمندانه برکتشو میبخشید به زمین تا برای روزهای عید تابلویی زیبا نقاشی کرده باشه …
زیر لب زمزمه میکنم کاش میشد عین بارون زلال بود و بخشنده و نقشی زیبا از خود به جا گذاشت….
اشکی شور روی گونه ام میغلطه و منو برمیگردونه به حال. دو هفته دیگه بیشتر به عید نمونده. شلوغی خیابونها و حاجی فیروزی که همین دو سه روز پیش تو خیابون دیدمش نوید اومدن سال جدید رو میدن و من همه دل مشغولیم سی تا خانواده تحت پوششمون هستن که تو این روزهای عید قراره چی بخرن؟ چی بخورن. و باز لای چین پرده ها گم میشم…


*آرام قشنگم ممنون پولی که برای اون خانواده ریختی به حسابم نشست.
*
بچه هایی که قراره برای  سیسمونی کمکمون بدن یکی از نوزادها پسره اون یکی رو نمیدونم.
*
ممنون از سیمای عزیزم و دوستانش در استرالیا برای کمک جهت شیمی درمانی یه دختر سرطانی .
*ممنون از آقای غنی آبادی برای فروش کامپیوتر قسطی بدون بهره به دانش آموزی بی بضاعت.
*ممنون از دکتر ایرج فاتحی عزیز (متخصص کودکان) برای ویزیت رایگان بیماری نیازمند.
*ندای عزیزم که گفتی برای خانواده های بی بضاعتمون میخواهید کمک کنین ما تا چهارشنبه همین هفته ای که میاد میخواهیم کمکهامونو بدیم.

**من همچنان سرفه میکنم! اینم برای اونایی که حالمو پرسیدن.
*** اشکان آبله مرغون شد.