بعد از احوالپرسی میگه: راستی یاسی جون خانوم (.) هم دیروز اومد خونه مون برا کار. میگم: خوب بود؟ مگه :آره اما…
میگم : چی شده تمیز کار نکرد؟ میگه: چرا… راستش یه اتفاقی افتاده.. میگم: چی؟ میگه: کرم و کرم پودرم رو دزدیده!‌ میگم: دزدیده؟ میگه: اره . میگم: محاله. من این خانوم رو سالهاست میشناسم. بلاخره در طی این سالها باید یه بار چیزی ازش میدیدم. تازه تا حالا خونه خیلی ها فرستادمش اگه خدای نکرده دستش کج بود یه نفر باید می گفت. میگه : ببین من اگه مطمئن نبودم محال بود به تو بگم. باور کن خودمم اعصابم خورده دیشب تا ۲ شب دنبالش میگشتم. اخه خونه من که عین خونه تو نیست که هزار تا سوراخ سمبه داشته باشه. جایی رو ندارم که بخواد اونجا باشه مگر این که پر زده باشه از پنجره افتاده باشه پایین! میگم: ببین پری جان تهمت دزدی زدن خیلی بده ها. به نظر من از هر گناهی بدتره. میگه: میدونم.  گرچه اون کرم رو ۵۰ تومن خریده بودم. اما باور کن به خاطر پولش نیست. فقط میخواستم بگم حواست جمع باشه که این میاد و میره خونه ات دستش کجه. میگم: ممنون گفتی اما من ایمان دارم که اون آدم درستیه. اگه دزد بود وقتی بردمشون دکتر، دکتر نمیگفت همه شون سوء تغذیه دارن. خوب اونی که دستش کجه میره از سوپر دو تا چیز میدزده که شکمشو سیر کنه. من همیشه معتقدم مالت رو محکم نگه دار… همسایه تو دزد نکن! میگه: آره میدونم. اما باور کن من شک ندارم که اون برداشته . حالا به نظرت زنگ بزنم بهش بگم کرممو ندیدی؟ لا اقل اینطوری بهش میفهمونم که من فهمیدم تو کرم رو برداشتی! میگم :خود دانی…

دو ساعت بعد دوباره زنگ میزنه صداش مضطرب تز از صبحه. میگه: یاسمن باور کن خونه ما جن داره! من خودم دیشب دنبال کرمه زیر شوفاژو گشتم نبود. الان دخترم زنگ زده میگه افتاده بود زیر شوفاز.
نفس  آسوده ای  میکشم. از این که ایمانمو به اون زن بینوا از دست ندادم خدا رو شکر میکنم. میگم: حالا بهش زنگ هم زدی؟ میگه: آره گفت شاید قاطی آشغالها که پسرتون جمع کرده رفته …

تلفنو قطع میکنه و من فکر میکنم ای کاش تنبیه کسی که بیخودی به کسی تهمت میزد قطع کردن زبونش بود! ۴ نفر که زبونشون قطع مشد دیگه بقیه جرئت نمیکردن به راحتی به کسی تهمت بزنن و با آبروش بازی کنن.

جشن پرشین بلاگ هم خوش گذشت. میم نازنین رو دیدم که برای جهاز عروس پست پیش کمک مالی کرد و کلی اول مجلس شارژم کرد. سرباز معلم  که نیومد. جای ویولت عزیزم خیلی خالی بود. ساروی کیجا رو با اون یسنا خانوم ناناز  و مامان سامی  جون رو دیدم. دختر ترشیده رو هم دیدم و کلی حرف زدیم و بلاخره هم اسم واقعی این دخترک ترشیده برملا شد!!! ضمنا من واقعا و از ته قلب بهاره رهنما رو دوست دارم چون یه جورایی پر از انرژی مثبته.
*ممنونم از سریرای عزیزم بابت هدیه کلی وسایل به عروس نیازمندمون.

این دو تا عکس هم علی الحساب از جشن داشته باشید.


دو مجری توانای رادیو  ـ بهاره رهنما و خانم اقیلما پولادزاده


اینم عمو پورنگ

ضمنا نگار  مرحله دوم روبوکاپ هم قبول شد و به همه ثابت کرد که هوش سرشارش به مامانش رفته!