تو مطب دندانپزشکی هستم که بهم زنگ میزنه. میگه: یه خانومی اومده اینجا ازمون کمک میخواد برای شیمی درمانی.  میگم: معتاد نیست؟ میگه: نه بابا تموم موهاش ریخته زیر ناخنهاش کبوده و جای جراحی شم بهم نشون داده تو میگی چکار کنیم؟ تو دادن پولش مشکلی نداریم اما نظر تو چیه؟
میگم: شماره منو بهش بده تا باهاش حرف بزنم بعد بهت بگم. میگه: میخوای شماره اونو بدم تو از یه شماره دیگه ای بهش زنگ بزنی؟ میگم نه بابا شماره موبایل منو فقط حافظ نداره! بده بهش مشکلی نیست عزیزم.
.
شب خانومه زنگ میزنه . دو ساله ازدواج کرده. وقتی تصمیم میگیره بچه دار شه به پزشک مراجعه میکنه و پزشک، چون ۴۱ سالش  بوده براش ماموگرافی میده. در ماموگرافی معلوم میشه سرطان پیشرفته داره و باید ماستکتومی شه. جراحی میشه و سینه اش برداشته میشه و الان در حال شیمی درمانی کردنه. شوهرش با یه ماشین فکسنی توی یه آژانس کار میکنه و به زحمت میتونه مخارج زندگی و قسطهایی که بابت پول پیش خونه قرض کردن بده چه برسه به مخارج شیمی درمانی ، وضع تغذیه اش هم به طبع مشکلات مالی خیلی بده… اونقدر درد و دل میکنه که انگار ماههاست گوشی شنوا برا شنیدن غم و غصه هاش نداشته …
.
قطع میکنم و به دوست نازنین آقای دکتر علی بخشی زنگ میزنم چون جراح همون بیمارستانی هستن که اون خانم شیمی درمانی میشه. دکتر میگه موبایلمو بهش بده تا هماهنگ کنم …
.
قرار میشه فعلا برای شیمی درمانی فردا پولی به حساب اون خانم ریخته بشه تا ماه بعد که دکتر هماهنگ کنن …

مامان سه شنبه قراره تو خانم الانبیا جراحی شن….  به سختی نفس میکشم. انگار هوا برام سنگینه… این روزها همه محتاج دعاییم.، اما برای مامان قشنگم واقعا نیازمند دعاهاتونم.

*ممنونم از آقای فتاح جبلی برای هدیه ۵۰ کیلو توت به خانواده های بی بضاعتمون که لا اقل بتونن کمی میوه نوبرونه بخورن.
* ممنونم از گلناز قانعان  عزیزم و برادر گلم آقای فتاح جبلی برای پرداخت هزینه شیمی درمانی همون خانومی که کنسر داشتن.
*ممنونم از جناب دکتر علی بخشی نازنین به خاطر کمک به این بیمار و خانم نازنینشون دکتر جهانگیری  که این روزها حسابی مزاحمشون شدم.
*یه نفر بیست تومن ریخته به حسابم باید این پولو به کی بدم؟