یه آن نگاهم میفته به کیسه فریزی که روصندلی بغل روی کیفمه. میگم خوبه این رو باد بزنه به صورتم و یه لحظه جلومو نبینم. دو ثانیه بعد کیسه میفته کف ماشین و در چشم به هم زدنی کشیده میشه زیر داشبورد و نمیدونم از کجا میره تو کولر؟!!! صدای کولر ماشین عوض میشه و من سرعتمو کم میکنم. کولر و خاموش میکنم و می ایستم ببینم چی شده که …. تق !

بر میگردم ببینم چه اتفاقی افتاده … انگار تصادف شده! پیاده میشم و میبینم بله! یه پراید زده به من و یه پرشیا هم به اون! در واقع یه پرشیا با سرعت زده به ما دو تا! یه آقای نسبتا مسن مغازه دار میاد کنار ماشین و میگه ناراحت نباش چیزی نشده. اما ظاهرا اونایی که نیاز به آرامش دارن دو تا آقای راننده ماشینهای عقبی هستن.  راننده پرشیا خیلی عصبی به پرایدی میگه: تو زدی به ۲۰۶ منم زدم به تو! راننده پراید میگه: من ایستاده بودم پشتشون تازه میخواستم بوق بزنم بگم چرا نمیری که تو زدی به من. خط ترمزت پیداست. منم هاج و واجم! میگم: والله آقا من یه صدا شنیدم اگه قرار بود دوبار به ماشین من زده بشه باید دو بار صدا میشنیدم. راننده پرشیا عصبی و رنگ پریده است. میگه: نخیر شما به هم زده بودید! (من نمیدونم چه فرقی میکنه !)  میگم: چرا انقدر ناراحتید فرض کنید من مقصرم آخه برای دو تا آهن پاره که نباید خودمونو ناراحت کنیم. یه روزی اینا رو میزاریم و میریم . به خدا جونمون از همه اینا عزیز تره! راننده پراید میگه: خانوم یه ذره میری جلو ببینیم ماشینهامون چقدر خراب شده؟ میگم: هر چی شده چه فرقی میکنه مهم اینه که خودمون سالمیم . راننده پراید و پرشیا جفتشون عصبی هستن هر کدوم میخوان تقصیر رو بندازن گردن اون یکی! همه تلاشمو میکنم که آرامشون کنم. زنگ میزنن پلیس. منم زنگ میزنم به رامین که پنج دقیقه بعد اونجاست . نگاه میکنه و میگه تو مقصر نیستی پرشیا مقصره. ماشینها رو جابجا میکنیم. ماشین من چیزی نشده اما پراید بدبخت هم جلو هم عقبش یه هوا! له شده! پرشیا هم چراغش خورد شده. پلیس میرسه. به من میگه: اگه شکایت نداری میتونی بری. مقصر پرشیاست که سرعت داشته. راننده پرشیا دماغ سوخته به پلیس نگاه میکنه و ما هم میریم در حالی که کولر ماشین توش یه کیسه فریز شیطون گیر کرده. کیسه فریزی که دلش یه ذره هیجان میخواسته! من هنوز موندم که زیر داشپورت ماشین چه چیز مکنده ای وجود داره که کیسه فریز رو اونجوری قورت داده! فکر میکنم یا من از شدت ضربه ریلکس شدم یا کلا آقایون در مقایسه با خانومها صبرشون کمتره!

 **اون خانم سرطانی پست پیش نیاز مبرمی به پول داره برای تهیه آمپولهای تنظیم کننده پلاکت.

*ممنونم از ایده  نازنینم برای کمک به خانواده ای نیازمند.
*ممنونم از علیشاه صمدی نازنین و طناز عزیزم برای هدیه ۳۵ بسته غذایی به مناسب شروع ماه مبارک رمضان به خانواده های نیازمندمون.
*ممنونم از اینموریکس مهربان برای کمک به  خانواده ای نیازمند. 
*رعنا جان هر موقع پولو ریختی خبرم کن عزیزم
.

اخبار جدید:
*شرکت خواهرم نیاز به یه برنامه نویس خانوم داره.
* اینم شماره حساب بنا به درخواست مرسده عزیز و بی بی باران نازنین
۰۱۰۳۳۴۴۴۶۱۰۰۳ سیبای بانک ملی یاسمن رمضانی  فقط محبت کنید هر مبلغی ریختید خبرم کنید که بدونم به کی باید پولو بدم ممنون.