نگاهش میکنم. به چروک کنار چشماش. به چند تا دونه موی نقره ای کنار شقیقه اش . به لبهایی که هرگز بهم دروغ نگفتن. به چشمهایی که لبریز عشقن. به دستهایی که زحمت کشیدن تا در رفاه باشم. به قلب مهربونش که هر بار در مورد هر نیازمندی حرف زدم لرزید. چشمهای مهربونی که پر از اشک شدن و دستهایی که بخشنده گی رو به من آموختن. دستهای مهربونش رو تو دستهام میگیرم.  میگم: میدونی چند سال میگذره از اولین باری که همو دیدیم؟ میگه: از اولین باری که تو رو دیدم و حس کردم تو همون نیمه گمشده منی؟ اشک تو چشمهای مهربونش حلقه میزنه و میگه: چقدر خدا دوستمون داشت نه؟ که تو رو به من رسوند… نگاهش میکنم… عمیق… ذوب میشم تو چشمهای عسلی مهربونش.
میگم: ممنون که عاشقم شدی. ممنون که برای رسیدن به من تلاش کردی. ممنون که اومدی. که دوباره اومدی. که نا امید نشدی. من عاشق همین سماجتتم. ممنون که عاشقم موندی. که مهربونی. که منو میفهمی. که دوستم داری. که برام یه دوستی . یه همراه. تو تصادف اون روز وقتی اومدی حس کردم دیگه هیچ قدرتی نمیتونه بهم آزار برسونه. چقدر خوبه که حضورت بهم آرامش و امنیت میده. چقدر خوبه که مرد، همراه، حامی و دوست زنش باشه… لبخند زیبایی صورت مهربونشو شیرین تر میکنه. از همون لبخندهایی که همه چی توش  هست. عشق، آرامش ، امنیت… 
میگه: چقدر صبوری کردی. چقدر گذشت کردی. یاسمن، تو زندگی مشترک تو و من، یه نقطه سیاه هم تو صفحه ات نیست حتی یه نقطه… هر چی تو زندگی داریم نتیجه گذشت و صبوری و حمایتهای تو هست. امیدهایی که بهم دادی… هیچوقت نمیتونم خوبیهاتو جبران کنم. میگم: چقدر قشنگه که آدم تو زندگی مشترک تموم تلاشش رو بکنه که تو خوبی کردن از شریکش پیشی بگیره…
یه کم اونورتر اشکان  خواییده کنار نگار و نگار داره براش داستان میخونه. دوباره نگاهم میکنه و میگه: خدا کنه یه زن عین تو گیر اشکان بیاد … میگم و یه شوهر عین تو گیر نگار…
نگار از اون طرف میگه وقت کردین یه کم ازخودتون تعریف کنید!

*متشکرم از دوستان خوبم علی خالقی و ندا بنی آدم بابت کمک به خرید مواد غذایی برای نیازمندانمون.
*ممنونم از ایده عزیزم برای کمک به خانوم سرطانی.
*
یه مهندس کشاورزی  27 ساله مجرد دنبال کار میگرده که باید خرج یه خانواده رو بده اگه کاری بود خبرم کنید.
*این خانواده ۵ نفره (نون آور خونه مادره) تو خونه شون یخچال ندارن فکرشو بکنید از کوچکترین لذت دنیا که خوردن یه لیوان آب یخ تو این هوای گرم هست  هم محرومن!