همچین که مربا رو میمالم روی نون سنگک داغ میاد تو اتاق و میگه: یاسمن کلاس داری؟ میگم: نه. میگه: پس بیا یه آقایی اومده میگه خیر مدرسه سازه، من گفتم مسئولیت این کارا با تو هست، بعد صبحونه تو بخور. میگم: باشه….
یه آقای تپل. با صورتی گرد و چشمهایی قهوه ای. صورتش به نظر مهربون میاد. با لهجه ترکی. میگه ترک تبریزه. از خوابی میگه که نه سال پیش تو مکه دیده و طبق این خواب هر سال دو سوم از مالشو یا نمیدونم یک سوم (چون لهجه ترکی داره خوب متوجه نمیشم) بر اساس اون خواب وقف حضرت ابو الفضل کرده. میگه چون هر بار به ادارات آموزش و پرورش کمک کردم تو مالم خیانت کردن دیگه پول رو به شخص میدم و به حساب اداره نمی ریزم. میگه دلخور نشید اما همه دزد هستند! برای اطمینان یه نماینده برای خودم انتخاب میکنم نه چک نه سفته نه سند نه رسید هیچی ازش نمیخوام. بین من و نماینده، قران و حضرت ابوالفضل حَکَمه. از عاقبت کسانی صحبت میکنه که تو این مال خیانت کردن. یک ساعتی با هم حرف میزنیم. میگه تو یکی از دهات تبریز گاوداری داره و آخرش میگه ۶۴۰ میلیون تومن بهتون میدم که با شرایطی که خودم میگم باید تو مدرسه (برای ساخت و ساز) و بین بی بضاعتهای مدرسه خرج شه!
اعتراف میکنم که این رقم برای کمک به مدرسه باور کردنی نیست. وسط حرفهامون از طریق یکی از همکارها یه یادداشت از مدیر به دستم میرسه که حواستو جمع کن طرف کلاهبردار نباشه. نمیدونم چرا حس بدی بهش ندارم. آخه چکار میتونه بکنه؟ حرفامون که تموم میشه میگه اما شرط آخر اینه . ده میلیون از این پول داده میشه به شما که نماینده منی .با این پول باید بری مکه. از جام بلند میشم. میگم من؟ من بچه کوچولو دارم. نمیتونم برم مکه. در حالی که قلبا آرزو دارم که برم تا اون حس خاصی رو که خیلی ها ازش حرف میزنن تجربه کنم البته توانش رو هم دارم اما با بچه کوچولو… نمیشه کس دیگه ای به جام بره؟
اصلا شوخی نداره. میگه قرار اینه. نماینده باید بره. اما میتونی پدر و مادرت رو هم ببری یا با خانواده ات بری. از این ده میلیون حق نداری یه مهر بخری. این مبلغ باید خرج سفر حج شه… حتی حق نداری اونو به کسی ببخشی!
یه حس غریبی نگهم داشته بین زمین و آسمون. من حتی نمیدونم چند درصد حرفهای این مرد که اصلا نمیدونم چطور اومده مدرسه ما درسته. بهش میگم همکارهای من حرفهای شما رو باور ندارن اما من باور میکنم. میگه برای من اصلا مهم نیست. من فقط باید این پولی که امانته دستم برسونم به دست کسانی که مال اونهاست.
در تموم این سالها هرگز به هیچ کسی شک نکردم نه اونی که کمک خواسته نه اونی که خواسته کمک کنه.
این حس دو دلی داره روحمو قلقلک میده. یه آن تصمیمو میگیرم. با خودم میگم حتی اگه این یه شوخی هم از طرف کائنات باشه من نباید دعوتشو رد کنم. میشینم و میگم قبول. شمارم تلفنمو میگیره با شماره حسابی که قرار بوده مدرسه بده تا پول رو واریز کنه. میگه ۲۵ و ۲۸ مهر در دو قسط پول به حساب واریز میشه و همون شب با تلفن بهتون میگم که هر مقداریش باید صرف چه چیزی بشه…میره و موقع رفتن میگه اسمم علی هست (البته اسمشو کامل میگه اما میگه به کسی نگو) . من نمیدونم واقعا نمیدونم که این یه شوخیه. جدیه. سرکاریه. یا … هیچ کس باورش نمیشه که یه غریبه از تبریز پاشه بیاد اینجا و ۶۴۰ میلیون تومن بده به مدرسه ای که هیچ کسو توش نمیشناسه! بیشتر شبیه سریالهای ماه رمضونه تا واقعیت … باید تا ۲۵ مهر منتظر بمونیم تا ببینیم آخر این داستان چی میشه… پس تا ۲۵ مهر…
*ممنونم از ندای عزیز برای هدیه پول جهت قربانی کردن یه گوسفند برای نیازمندهامون.
*یه دنیا تشکر از مردی از مترو بابت اهدای پول جهت خرید تلویزیون برای خانواده ای که تلویزیون نداشتند.
الهام عزیزم و ماری نازنین مبلغی که محبت کردید و برای خانواده های نیازمند ریختید به حسابم نشست.
**این خانوم که به نون شبش محتاجه برای هر آمپول شیمی درمانیش چیزی نزدیک به سه میلیون تومن باید هزینه کنه و حداقل ۶ ماه (هر ماه یه آمپول) باید تزریق کنه. میگه من پولشو نمیخوام هر کس دوست داره آمپول رو بخره بیاره بیمارستان امام من جلوی روش تزریق کنم و بره که بدونه من برای زنده موندنم باید این آمپول رو بزنم.
**این عروس و داماد که پسر عمو دختر عمو هم هستند ۵ ساله عقد کردن ولی چون بی بضاعت هستن به خاطر نداشتن جهاز (ابتدایی ترین چیزها) نتونستن برن سر خونه زندگی شون.
اینم به درخواست محمد. انتخاب وبلاگ برتر. به وبلاگ محبوبتون رای بدید ….
الهام
یاسمن جان این جور وقتا آدم باید به دلش رجوع کنه….ان شاالله که خیره واگه زیارت خونه خدا هست توفیقی که به خاطرکارهای خوبت نصیب شده به خاطرهمه کمک ها ومهربونیات. موید باشید
خود خودم
جدا همونطور که گفتید باور نکردنیه
اما در مورد آدمی مثل شما ………..
من معتقدم خدا شما رو خیلی دوست داره.شک نکنید
حسین
خدا داره ژاداش کارهای خوبت رو میده
همه چیز به خیر و خوشی
استاد التماس دعا
حسین
خدا داره پاداش کارهای خوبت رو میده
همه چیز به خیر و خوشی
استاد التماس دعا
شکلات تلخ
باور کن. اونقدر دنیامون سنگی شده که باور مهر و بخشش سخت است.
حواست رو هم در عین حال جمع کن.
کاش میشد از این پول به اون خانم سرطانی کمک کنین.خیلی براش ناراحتم.
محمد(قایق)
این ۵ روز رو صبر کنید.
اگه پولی به حسابتون ریخت لابد داره درست میگه!
بدون رودربایستی بهش بگید که موضوع براتون غیر طبیعبه و باید اعتمادتون رو جلب کنه. مشخصاتش رو کامل بگیرید، محل کارش برید. ببینید کیه؟ چیکارست؟
حج رو هم با آقا رامین زود میرید و میاین
اشکان و نگار رو هم بسپرید دست فامیل هیچ اتفاقی نمیافته.
بذارید یکم کارها جلو بره، جدی که شد یک استخاره بکنید
امید(پراکنده گو)
سلام
چه عرض کنم
مینشینیم منتظر تا ۲۵ مهر
نی نی
سلام
امیدوارم همه چی خیر باشه.
ولی حواست راجمع کن من چندوقت یه ماجرایی شنیدم که برات تعریف میکنم نه برای اینکه خدایی نکرده بترسونمت بلکه بدونی اگه پولی هم به حسابت ریخته شد بازم حواست جمع باشه.
داستان این بود که ۲ نفر بعنوان خریدار وارد مغازه طلا فروشی میشوند(فکر کنم این داستان را توی وبلاگ خودتان خواندم نه؟چون درست یادم نیست بقیه اش راهم میگم)و ۲ سرویس گران قیمت انتخاب میکنند بعد به این بهانه که پول کافی همراهشان نیست شماره حساب طلا فروش را میگیرند وبه کسی زنگ میزنند که به این شماره حساب پول بریزه. ووقتی طلا فروش مطمئن میشه پول تو حسابشه سرویسها را به اونا میده.
ساعتی بعد ماموران طلافروش را به اتهام ادم ربایی دستگیر میکنند. زیرا ان دو مرد ادم ربا بودند و شماره حساب طلافروش راهم به خانواده انها دادند که پول به حساب بریزد تا ان شخص را ازاد کنند.
در هر صورت به نظر من اگه پول به حسابت ریخته شد ۲ کار کن :
۱- از جاها و کسانی که پول داده اطمینان حاصل کن و با انها ملاقات کن.
۲- به ماموری یا کلانتری یا کسی اطلاع بده که در جریان کل مسایلت باشند.
ولی بازم امیدوارم همه چی درست باشه .
ایام بکام.
یک مسافر
خصوصی داری گلم
پانتي
وای چه اتفاق شگفت انگیزی! واقعا اگه توی فیلما میدیدیم ، میگفتیم خوب فیلمه!! ولی الان چی؟ شاید یکی از بستگانش خوانندهء وبلاگ توئه و تعریفتو کرده! یا شایدم واقعا دلش هدایتش کرده به مدرسهء شما…چه میدونم واقعا آدم تو بعضی از کارای این دنیا و آدماش وا میمونه! به هر حال امیدوارم هرچی خیره پیش بیاد. همون بهتر که تو به دلت بد راه ندی و از اول با خوش بینی و دید مثبت بری جلو! امیدوارم بتونی این پول قلمبه رو به نحو احسن خرج کنی و به دست صاحباش برسونی. مسئولیت سنگینیه ولی تو از پسش برمیای عزیزم. بی صبرانه منتظر ۲۵ مهر هستمممم
محمد(قایق)
یاسمن خانوم این لینک مربوط به نظر سنجیه بهترین وبلاگ ساله:
http://persianweblog.ir/topblogs/topblogs.aspx
یک هفته ای بذارید بالای وبلاگتون یا میتونید لوگوی مربوط به نظرسنجی رو از داخل همین لینک بردارید پایین هر پست یا گوشه ی وبلاگ بذاربد.
محسن
یاعلی چه شود!!!
حتما مارا در جریان قرار بدین ولی اگه من حتی با چشمان خودم ببینم که اون آقا به شما پول می ده باز نمی تونم باور کنم !!!
البته باور من به درد کسی هم نمی خوره
سحر مامی تندیس
وای.چه جالب یاسی جان.
خب حتما اسمتو از کسی شنیده دیگه.
امیدوارم کلکی تو کار نباشه و همش واقعی باشه.
توهم از پسش برمیای و خلاصه داری حاج خانم میشی مادر.
راستی اگه میتونی منو هم با خودت ببر.ای ول چه شود.
پیشگو
سلام
اول تسلیت میگم فوت عموتون رو. خدا رحتمشون کنه.
دوم تولد اشکان کوچولو مبارک.
سوم حرفتون رو قبول دارم حتی اگر یه شوخی از طرف کائنات بود باید باز هم برید طرفش و قبولش کنید. کائنات اهدافش رو به وسیله های مختلف به ثمر می رسونه یکی از این وسیله ها هم شوخیه!
یاسمن (چند قدم نزدیکتر به خدا)
به محسن: حرف منو باور نمی کنید یا باور سخاوت یه انسان رو؟ تو این سالها که مینویسم انقدر از جانب آدمهایی که هرگز هم رو ندیدیم و یا حتی صدای همو نشنیدیم محبتهای خالصانه دیدم و از شوق اینهمه صداقت که تو قلب هموطن هامه اشک ریختم که برام هیچ اتفاقی و عشق خالصانه ای ناممکن نیست.
محسن
ببخشید که با این جسارت یا حماقت جوابتون رو می دم !! اما
نمی دونم شاید سخاوت یک انسان یا حرفای شما!!! شایدم هر دو
در مورد اولی که گفتین گفته ۶۴۰ میلیون خوب هرچقدر هم سخاوت داشته باشه یک انسان و … باز رقم زیادیه شاید من اشباه می کنم اما می دونین با ۶۴۰ میلیون چند مدرسه می شه ساخت اگه متوسط ساخت هر مدرسه را ۱۰۰ میلیون بگیرم !!
نمی دونم باید صبر کرد!!!
اما در مورد دوم دلیلی نمی بینم که شما بخواین دروغ بگین اما شاید می خواستین احساسات کسانی که وبلاگتون رو می خونن تحریک کنین و مردم رو برای کمک به نیازمندان بیشتر ترغیب کنین!!
باز بابت این جور نوشتن عذر می خوام
علیرضا(مردی از مترو)
سلام
من نمیگم مهندسم ولی با ۱۰۰ملیون هم نمیشه مدرسه ساخت(البته بستگی به خیلی چیزا داره)
بگذریم
یه خصوصی هم دارید!
محمد(قایق)
به محسن:
دوست عزیز
ساخت هر مدرسه رو ۱۰۰ میلیون تقریب زدین ؟
چه طوری حساب کردین ؟
هفته ی گذشته داشتیم توی اصفهان دنبال زمین و خونه میگشتیم.
جاهای نسبتا خوب شهر خونه متری از ۲٫۵ میلیونه تا ۳٫۵ میلیونه جاهای معمولی متری ۱ میلیونه.
همین حالا یک جای معمولی شهر یک زمین ۲۰۰ متری بخواین بخرین ۳۰۰ تومن میشه. ساخت یک خونه ی ۴ طبقه هم حدودن ۲۰۰ تومن میشه.
زمین یک مدرسه ی معمولی ۱۰۰۰ متر میشه اگه یک جای تقربا پرت شهر باشه که زمین متری ۱ میلیونه پول زمین مدرسه میشه یک میلیارد! پول ساختش هم میشه ۴۰۰ میلیون. با این حساب ۷۰۰ میلیون کم میارن که اون رو باید وام بگیرن یا با یک نفر دیگه شریک بشن یا دنبال یک نفری بگردن که زمین مدرسه رو وقف کنه یا یک مدرسه ی جمع و جور تر بسازن.
شما میخواین با ۶۴۰ میلیون ۶ تا مدرسه بسازین ؟
قیمت دستت نیست اخوی
با این پول فقط میشه یک مدرسه ی جمع و جور ساخت
بهشته_س
همیشه همه چیز امکان داره
البته اگه خدا بخواد
حکیم باشی
ایشالله هر چی خیره بشه
آشنايي با يك معلول قطع نخاع
سلام بر یاسمن خانم گل دوست عزیز و بسیار گرامی .
ممنون از لطف بی کرانتان .
خدا اشکان را به شما و شما را به او ببخشه
داریوش میگه روزگار غریبیست نازنین
من میگم
ماجرای عجیبیست یاسمین
لذت بردن از اونچه که داری را فراموش نکن بخصوص نفس کشیدن
به همه با صدای بلند سلام کنید
یک مامان
یک مامان
تولد نگارت مبارک
یاسمن (چند قدم نزدیکتر به خدا)
محسن جان خوبه مدتهاست وبلاگمو میخونی اگه یه تازه وارد بودی ازت تعجب نمیکردم. یه همچین داستان عجیب و غیر قابل باوری که خودم هم سه روزه تو کفش موندم چطور میتونه احساسات آدمها رو تحریک کنه؟ البته که شما دلیل خوبی برای دروغ گفتنم پیدا کردی! اما من اینجا متاسفانه یا خوشبختانه غیر از واقعیت نمیتونم بنویسم حتی در مورد احساساتم هم نمیتونم دروغ بنویسم چون از خواهر و مادرم گرفته تا فامیل خودم و رامین تا همکارام وبلاگمو میخونن. تازه هر چی میخوام بنویسم باید کلی دو دو تا چهار تا کنم که به همکار و دوست و فامیل بر نخوره! این اتفاق واقعا افتاده اما این که اون آقا تا چه حد حرفاش واقعیت داشته باشه میمونه تا ۲۵ مهر. من هم عین شماها منتظر میمونم تا اون روز.
ضمنا انگار اصلا تو ایران زندگی نمیکنی آسفالت حیاط مدرسه رو ۱۰ تا خط سفید قرار شده نقاش بکشه برای صف بچه ها صد هزار تومن گفته میگیرم اونوقت ساخت مدرسه صد میلیون؟
محسن
راستش ببخشید حق باشماست!!
من دیروز با چشمان خودم دیدم دختری مادر پیرش رو توی خیابون می زد !!
اینقدر این صحنه برام دردناک بود که نمی خواستم قبول کنم هنوز هم خوبی وجود داره
من از همون لحظه ای که خوندم سعی کردم تا این موضوع را کتمان کنم !!
به هر حال امیدوارم این اتفاق بیافته تا شاید درس عبرتی بشه برای امثال من !!!!
محسن
اما در مورد اینکه گفتم احساسات تحریک کردین :
اینقدر الکی احساسات مارا این جامعه تحریک کرده و سرمون کلاه گذاشته که من
همیشه اول فکر می کنم طرفم میخواد احساساتم رو تحریک کنه و بعد نیتش رو می ذارم رو حساب خیر!!!
به هر حال من دعا می کنم که این اتفاق بیافته !!!
بانو
والا تو این دوره زمونه نمی شه زیاد خوش بین بود اما خوب تو این قضیه فعلا شما چیزی از دست نمی دی….اما خیلی جالبه…………انشالا که درسته..
سالی
یاسمن جون ازت میخوام خیلی دعام کنی یه امتحان خیلی خیلی مهم حدود ۳ هفته دیگه دارم که محتاج دعای تو هستم که قلب پاکی داری و خدا حرفتو بیشتر گوش میده
ساحل (برزخ اما بهشت)
بدک نیستم یاسی…
امروز داشتم با خودم فکر میکردم از وقتی مامان جون رفته چه همه باید دنبال یه بهانه ای باشیم تا همو ببینیم…باز داشتم فکر میکردم نزدیکترین تولد کیه که بشه باز با یه بهانه به طعم کیک شکلاتی های بی بی دور هم جمع بشیم و بعد میدونی اخرش به چی رسیدم؟
دنیا خیلی گرده یاسی انگار از هر جا شروع میکنی باز میرسی به جای اول…
ادمها سالها تلاش میکنند تا جمع مقدسی رو بسازند به نام خانواده…که سر یه سفره بشینند…از حال هم خبر داشته باشند…که پشت و پناه هم باشند و مهمتر از همه اینکه از تنهایی روزهای پیری در بیان…
بعد اونوقت یه روز میرسن به جایی که خودشون با دستهای خودش…به کمال میل دونه دونه ادمهای اون جمع رو از هم جدا میکنند و اونهمه با هم بودنه میشه دوباره چی ؟
میشه دوباره انتظار برای یه بهانه با طعم کیک شکلاتی…
نازلی
سلام…
واقعا اتفاق عجیب و نادری ه ! ولی اگر واقعیت داشته باشه خیلی خوشحال کننده خواهد بود اینکه ببینیم هنوز هم توی دنیا آدمهایی اینچنینی پیدا میشن
منتظر خبرهای جدید و خوب ۲۵ مهر هستیم
inموریx
سلام…خوب هستین؟؟؟امیدوارم که این اتفاق بیفته….همچین زیاد هم عجیب و غریب نیست…این مقدار پول واسه بعضیها به حساب نمیاد…..فقط امیدوارم که انجامش بده….شاد باشین و سلامت….
یک اصفهانی
سلام
خدا به شما و به اون بنده خدا خیر بده. رفتین حج التماس دعا
حق یارتون
مهندس شیعه
in allah
سلام
۲ صانعی ۲بیانیه!
طالبانیست دیروز باخلخالی- مدرنیست امروز با خاتمی!
یاعلی
nموریx
راستی منم برگشتم …همین دور و ورام
مردی از مترو
سلام
شما لطف دارید
هر طوری صلاح بدونید من در خدمتم
نازلی
راستی یاسمن جان اگر یادتون باشه من یه پستی گذاشته بودم در مورد یه خانومی که احتیاج به کمک داره و بیشتر دنبال یه کار میگرده
http://nazli-va-dostan.persianblog.ir/post/336/
که چند تا از دوستهام بهم پیشنهاد داده بودن که از شما کمک بگیرم
البته تا اونجایی که یادمه از من پرسیده بودین خونه این خانوم توی چه منطقه ای هست که چند روز پیش من تونستم باهاش صحبت کنم ، خونشون حوالی میدون امام حسین هست اما از نظر کاری فکر کنم هرجایی باشه ایشون برن چون شرکت قبلی که ایشون اونجا مشغول به کار بودن توی جردن بود !
اگر خواستین من شماره این خانوم رو بهتون میدم که اگر جایی کاری براش پیدا کردین بهش خبر بدین
یک دنیا ممنونم
یک مسافر
یاسمین جان سلام. یک کارتن هومانای دو آماده است . اما باید به دست کی رسونیمش؟؟ قم که نمی شه خودم برم از شما می گیره؟ لطفا خبر می دی من چه کنم؟
ماه مون
نمی دونم چی بگم یاسمن
اشک تو چشمام جمع شده
مکه رو برو حتی شده با خانوادت می ارزه
ببین یکی مثل من حسرت داره میخوره که نمی تونه بره مکه حالا برات پیش اومده نه نیار و برو
.
ایشالا که حرفهای اون آقا هم راست باشه
حسینی
سلام.امیدوارم ۶۴۰میلیون تومان ترک تبریزی موجب فراموشی دوقلوها نشود.باتشکر
آست - روزمرگی
سلام مامان اشکان.
شکر که هنوزم عاطفه بین ما آدما موج میزنه گاهی. هر چند کم و هر چند به ندرت اما هنوز نشانه هایی از کائنات میرسه گاه گاهی.
خوبه ! انشالله که کارگشا باشه. به نظرم چون مبلغ بالاست حتمآ منطقی و البته قانونی عمل کنید. که بعدآ شک و شبه ای توش پیش نیاد و باعث درد سر براتون بشه.. اینجوری خیال خودتم راحت تره . . .خیال ما هم راحت تره که هستید.
شاد باشید.
ابراهیم
خوشحالم. اما مسئولیت سنگینی هست. شاید شوخی کائنات نباشه، آزمایش کائنات باشه
محسن
من بی صبرانه منتظر فردام تا ببینم چه اتفاقی می افته
امیدوارم فردا حوصله کنین و آپ کنین !!
دروغ نگم خیلی فکرما این جریان مشغول کرده باید ته و توشا در بیارم!!!
نقاش دلها
یاسی جونی خوشحالم که انقدر ماهی یاسی جونی دوست دارم عاشقتم …به خدا اگه یه روز می فهمیدم یه همچین فرشته ای معلممه همون ۵ سال پیش که اشکان هنوز تو شکم مامانش بود …سعی میکردم هیچ وقت خودم و از مدرسه و از اون فرشته ای که باصطلاح اسمش معلم بود جدا نکنم …اما یاسی جون مشکلات زندگی بدجوری گریبانگیرمه …تو که انقدر دستت تو کار خیر …من فقط ازت التماس دعا دارم همین ….توقع زیادیه می دونم …اما فقط التماس دعا دارم ….چون اون قلب پاک خیلی به خدا نزدیکه …..می دونم که دعای فرشته ای مثل تو رو رد نمی کنه ….ببخشید که انقدر صمیمی باهات صحبت می کنم ….دوست دارم
نقاش دلها
راستی ایشالا که واقعیت داره این موضوع …ولی باید بگم مسئولیت خیلی خیلی خیلی سختیه …جوری که فکر کنم کامل از مدرسه رفتن و درس دادن و اینا بندازدتت …هر چند که به ثوابش می ارزه …اما امیدوارم اگه حقیقت داشته باشه از این آزمایش هم سر بلند بیرون بیایی …می دونم که لیاقت ۱۰۰ بار مکه رفتن هم داری ….بوس بوس بوس
محسن
من خیلی زود باور هستم !!!
خیلی از مطالب شما را هم خوندم حتی آرشیوتان را !!
تقریبا شما را هم می شناسم!!
اما هرچی فکر می کنم و سعی می کنم نه می تونم این موضوع را رد کنم نه قبول !!
البته شاید قبول کردن یا نکردن من هم به درد کسی نخوره!!
ولی اگه این اتفاق واقعا اتفاق بیافته و من تحقیق کنم و ببینم درسته شاخ در بیارمم تعجب نمی کنم !!! شایدم یه چیزایی اعتقاد پیدا کنم
در کل بی صبرانه منتظر فردام
محسن
چه جالب من این دو نظر را به فاصله ی شش دقیقه ثبت کردم البته این زمان رو صرف تایپ کردم اما توی این زمان “نقاش دلها ” دوتا نظر ثبت کرد!! جالب تر اینکه یکی از نظرات من و نظرات نقاش دلها تو یه زمان یعنی ۲۳:۲۳ ثبت شده جلل خالق!!
رنگین کمان
سلام . حالتون خوبه.
وای چه داستان قشنگ و اکشنی . ببخشید باید میگفتم ماجرا نه داستان ببخشید.
ان خیّر مدرسه ساز اگه می دونستن که چه جوونایی برای درس خوندن تو دانشگاه چه زجری می کشن تا شهریه دانشگاهشون رو بدن به نظرم شاید به این دسته از جوونا زودتر کمک می کردن!!!
اما خوب لابد باید طبق خوابشون پیش برن.
حتما همه چیز جور میشه بری سفر فقط تورو خدا ما رو هم به یاد بسپار.
به ما که سر نمی زنید یاسمن خانم. رنگین کمان آپ شده.
التماس دعا و یا علی .
نازمهر
یاسمن جان من که فکر می کنم درسته
ببین انقدر دلت مهربون هست که خدا داره اینجوری بهت پاداش می ده
مطمئنم حجت از همین الان قبوله
تو رو خدا اونجا که رفتی ما رو خیلی خیلی دعا کن عزیزم
...
http://piaderou.com/?p=43
یاسمن (چند قدم نزدیکتر به خدا)
نریزه هم مهم نیست من درسی که باید بگیرم رو گرفتم..