دوست دارم بنویسم از تمام خوبی ها و مهربونیهاش، از بزرگی و بخشندگیش، ازاین که حضورش اگه در زندگیمون پر رنگتر بشه، اگه صداشو بشنویم، اگه گرمای عشقش رو تو قلبمون حس کنیم لبریز آرامش میشیم…..آرامشی که همیشه بیرون از خودمون دنبالشیم.. غافل از این که این آرامش را باید در درون جستجو کرد.. اون روزایی که غم و غصه و دلتنگی آزارمون میدن، وقتهایی که حس میکنیم دنیا به آخر رسیده و دیگه هیچ شور و شوقی برای ادامه زندگی نداریم.. یا دلتنگی و تنهایی و بی همزبونی قلبمون را آزار میده… کافیه فقط دست نیازمون رو به طرفش دراز کنیم ،یا صدایش کنیم .. اونوقته که با تموم قدرتش حمایتمون میکنه ، با صدای گرم و مهربونش دلداریمون میده و گرمای عشقش به سردی زندگیمون حرارت میبخشه…
آرشیودسامبر 20, 2003
مسعود
سلام
قشنگ بود (:
از این جور مطالب دیگه کمتر پیدا میشه
Vista Themes
@Markus I get your drift on where you were going there. I often think of my past and use it as a means to analyze where I am and where I want to get to. Where I struggel is balancing it all out. How do you guys balance things out?
Otto Coln
I am constantly seeking somebody to alternative posts together with, I’m a student and have a website right here on our campus web site. The subject of your respective website and writting style would go great in some of my category’s, tell me in case you are up for this.