دلتنگ زلزله بودم که خدا بهم گفت فکر میکنی بهشت جای بدیه؟گفتم نه! گفت پس چرا برای اونهایی که اومدن پیش من غصه میخوری؟ گفتم برای اونها نیست دلتنگ اونهایی هستم که عزیزانشون رو از دست دادن.. گفت مگه تو کتاب در آغوش نور رو نخوندی؟ گفتم چرا.. گفت مگه نمیگفتی میدونم که اون کتاب عین حقیقته؟ گفتم درسته.. گفت مگه ایمان نداری به اینکه شما آدمها روح هایی هستید که در بهشت با دیدن کتاب زندگی تون و قبول اتفاقات بد و خوبش این زندگی را پذیرفتید و در کالبد یک انسان پا به این دنیا گذاشتید تا روحتون با تجربه کردن اون اتفاقات متعالی بشه ؟ گفتم چرا به این مسئله با تمام وجودم ایمان دارم..گفت ولی غصه خوردنت خلاف این رو ثابت میکنه!!!! تو در مقام یک انسان الان ۲ تا کار میتونی بکنی ..یکی این که برای اونا دعا بکنی(چه اونهایی که رفتن و چه اونهایی که موندن) و دیگه این که اگر کمکی از دستت بر میاد دریغ نکنی… یادت نره که بخشش یکی از راههای ساختن روح …. گفتم برادرم داره میره کرمان برای کمک به زلزله زده ها و من کمی نگرانم.به پدرم بگم که نذاره اون بره؟ گفت بدترین کار اینه که جلوی کمک کردن دیگران رو بگیری … تلفن بزن ولی نه برای اون کار برای این که به مادرت بگی که نگران نباشه و بدونه که من همه جا هستم ….