از کجا بنویسم؟ از فاصله بین غم و شادی که از یک چشم به هم زدن کمتره؟ از حس خوشبختی و بدبختی که به اندازه یک بغض فاصله دارن ؟ از لحظه های خوب و بد زندگی که مثل هوای بهاری  هستن  که یه لحظه آفتابیه و یک لحظه بارونی؟ از حس درونی مون که با یه حرف یک نگا ه یا یه تلنگر میتونه به راحتی تغییر کنه ….و ما باید سعی کنیم لحظه های بد رو یه جورایی به لحظه های خوب تبدیل کنیم؟ اصلا” از این می نویسم که دلتنگی یه حس که خودمون میتونیم ایجادش کنیم یا از بین ببریمش… چرا وقتی یه فیلم ناراحت کننده میتونه ما رو تا عمق غم ببره و همونجا رها کنه یا یه فیلم شاد میتونه در اوج ناراحتی ما رو شاد کنه خودمون نتونیم؟ بیایید هر موقع افکار پریشان و ناراحت کننده ما رو درگیر کردن هر وقت آدمای بیمار خواستن با ناراحت کردن ما ازمون سلب انرژی کنن یه فیلم کمدی در ذهنمون بسازیم و از دیدنش حالی ببریم….و تو دلمون به اونهایی که باختن و نتونستن در ناراحت کردن ما موفق بشن بخندیم…. شاد و تندرست باشید..