سلام به همه  

امروز خیال دارم در مورد تفرقه بنویسم… یکی از  دوستان به نام علی در وبلاگم در پرشین بلاگ برام کامنت گذاشته و پرسیده که اگر چند نفر بخوان بین بعضی از دوستان را تفرقه بندازن چه کار می کنی؟ راستش خیلی فکر کردم… به گذشته ها به روزهایی که دختر مدرسه ایی بودم به زمان دانشجوییم و به روزهایی که شاغل شدم و حتی به دوران پس از تجردم… دیدم خیلی اوقات خودم هم قربانی این تفرقه بازیها شدم… اصولا خیلی از  آدمها هر جا تو زندگیشون احساس تنهایی  و بی کسی یا عدم خوشبختی می کنن به جای این که دنبال یه دوست یه همدم یه یاور خوب واسه خودشون باشن یا به جای این که دنبال راهی درست برای رسیدن به خواسته هاشون باشن یا این که بگردن ببینن چطور میشه رقابت سالم د اشت یا محبوب دیگران شد بدون این که به دیگری که محبوب دیگران هست لطمه بزنن سعی می کنن یه جوری رقیب رو از صحنه خارج کنن و تفرقه اندازی یکی از این راههاست که متاسفانه فقط ممکنه یک بار در هر جمعی نتیجه بده!!! من مدتهاست که فقط یک شنونده هستم هر کسی از دیگری بهم بد می گه خصوصا در محیط کار فقط میشنوم و اگر طرف مقابلش هم حرفی ضد اون بهم بزنه بازم میشنوم… دو تا گوش خیلی اوقات بیشتر از یه زبون به درد می خورن مگه نه؟ من در این جور مواقع سعی میکنم از خدا که بهترینه کمک بخوام ازش می خوام که کمک کنه که اشتباه نکنم و واسه اون آدمهایی که به خاطر نقصان و کمبود تو زندگی مادی یا معنوی شون  دست به اینجور ترفندهای احمقانه می زنن دعا می کنم.. شما چطور؟ آیا راه بهتری برای کمک به علی به نظرتون میرسه؟