همیشه از وقتی یادمه نوشتن بهم آرامش میداده… آرامشی رو که خیلی اوقات افرادی که با ما تماس پیدا می کنن ازمون می گیرن… فکر می کنم قبلا در مورد خون آشام های روحی براتون نوشتم. کسانی که با آزار دادن ما یا با شکستن دلهامون از ما انرژی مورد نیازشون رو می گیرن… یکی از این خل دیوونه ها گاهی به پست من بدبخت می خوره! گو این که همیشه تلاش می کنم که یه جوری از روبرو شدن باهاش شونه خالی کنم یا کمتر ببینمش ولی متاسفانه نمیشه! و خیلی اوقات اعصابم رو به هم می ریزه . باور کنید هرگز تو عمرم از کسی متنفر نبودم متاسفانه یا خوشبختانه خداوند دلی بهم داده که تویش کینه و نفرت جا نمیشه ولی این آدم انقدر هر بار که دیدمش روحم رو آزار داده که باور کنید از آرزوهامه که تا آخر عمرم نه ببینمش نه صداش رو بشنوم حتی شنیدن صدایش از پای تلفن هم روحم رو می خراشه و جالب اینجاست که چقدر هم ادعای دوستی و محبت می کنه. بیچاره …. برایش از خدای مهربون طلب مغفرت می کنم چون هر بار که اشک من رو در آورده برای خودش یه کارما خریده!! میدونید که قانون کارما چیه ؟ بدی کنی بدی می بینی و خوبی کنی خوبی… من نمیدونم چرا ما آدمها به جای این که محبت رو که بهش نیاز داریم و بهمون آرامش و انرژی میده تو خونه خودمون جستجو کنیم دنبالش تو خونه های مردم می گردیم؟ درست مثل ملا نصرالدین که دنبال سوزنی که توی خونه اش گم کرده بود تو خیابون می گشت چون خیابون روشنتر بود!!! بیایید برای آدمهای مریضی که نمیدونن چطوری باید انرژی مورد نیاز برای زنده بودنشون رو تامین کنند دعا کنیم. برای تمام بیمارهای روانی که ظاهرا سالم هستن و لی در باطن نیاز به یه روان درمانی کامل دارن. آدمهایی که الکل مغزشون رو زائل کرده و عشق به پول و قدرت قلبشون رو تسخیر کرده و تازه حس می کنن خیلی هم بامزه و بانمکن!!
���� � �����ی
���� ����� �����! ���� ����ی �� �� ���ی ��� ������� ��� ���� �� ��� ���ی ������� ��� �� ��� ������ �� ����…. ��� �����ی !
ساحل
زن عمو جان ظاهرا فراموش کرده بودی که … درد دل با خودم را صبح نوشته بودی و خون اشام های روحی را ظهر ساعت۱:۲۹
ساحل
من اگر یک روز دلم نخواهد کسی رو ببینم قبل از هر کس به خودش میگم اینجوری خیلی بهتره