از کجا بنویسم؟ از روزهای سختی که سنگینی حضور منو در درونش تحمل می کرد؟ از لحظات پر درد ولی لذت بخشی که کمک می کرد تا من پا به این دنیای زیبا بگذارم؟ از شب بیداری ها و تیمارداریها ش که خم به ابرو نمی آورد؟ از لحظه هایی که دستان از اضطراب سرد شده اش رو به روی پیشونی تبدارم می گذاشت تا کمی از گرمای درونم را کم کنه؟ از لحظه ای که برای اولین بار حرف زدم و او عاشقانه و پر از بغض یاسمنش رو در آغوش مهربونش فشرد؟ از روزی که برای اولین بار راه افتادم و او از شوق اشک ریخت؟ از اولین باری که به مدرسه رفتم و او تا وقتی برگردم بارها و بارها حس کرد که به او و حمایتش نیاز دارم؟ از روزی که برای رفتن به دانشگاه از خانه خداحافظی کردم و او از فکر تنهاییم راه رفت و اشک ریخت؟ از لقمه هایی که در گلوش با بغض گره می خورد که من آن شب شام یا نهار درتنهایی و دور از او و پدرم چی خوردم؟ از روزهایی که باید به خانه بخت می رفتم و او لبریز نگرانی و اضطراب بود که جگر گوشه نازنینش رو به دست چه کسی می سپره؟( که الهی شکر به دست خوب کسی سپرد!!) از روزی که شنید فرزند اولم در حال به دنیا آمدنه و سراسیمه خودش را رسوند و با حضور گرمش بهم آرامش داد؟ از سالهایی که همراه با من با تب فرزندم تب کرد با ناخوشی هاش ناخوش شد و …. یا از لحظه ای که شنید قرار دوباره لذت زیبای مادر شدن را مزمزه کنم و با من اشک شوق ریخت ….
از زمانی که متوجه حضورم در درونش شد تا حالا لحظه ای از غم و شادی هام غافل نبوده… همیشه گرمای نگاه مهربونش رو تو وجودم حس می کردم. در تمام این هشت ماه هر بار که درد کشیدم و سختی… فکر کردم مادرم هم تمام این سختی ها رو تحمل کرد و فقط به ما عشق داد و عشق. بدون این که حتی لحظه ای متوقع باشه یا منتظر تلافی کردن خوبی هاش … واقعا که مادر چه موجود مهربون و فداکاریه… (این به این معنی نیست که پدر خوب نیست… پدر هم فرشته ایست که لنگه نداره..) بیایید تا زنده هستن که الهی حالا حالا ها زنده باشن قدرشون رو بدونیم اونا فقط از ما سه چیز می خوان محبت و توجه و احترام… که هیچکدوم خرجی نداره اینارو ازشون دریغ نکنیم… روز مادر مبارک…
مسعود
سلام یاسمن قرار بود خبر بدی چی شد؟
هاجر
روز مادر مبارک .
اینو چون مادری گفتم. به همه مادرا هم می گم .خودشون بدونن این تبریک یه تبریک خشک و خالی نیست. تشکر برای همه چیه همه چی .هر چند که تو این چند کلمه جا نمیشه.
مریم
سلام یاسمن جونم…اول اینکه این روز قشنگ مبارکت باشه..و دیگه اینکه منتظر میلت هستم…همیشه شاد باشی گلم.
من خودم و مسعود
سلام
پیشاپیش قدم نو رسیده را تبریک میگم (;
مسعود
سلام آخه یاسمن خانم گفته بودم که اون فونت رو ندارم.
بازم نتونستم بخونم
باران/
سلام به خودت و اسم قشنگت.
یاسی جانم روزت مبارک باشه.
نوشته هات خیلی صمیمی و ساده و دوست داشتنیه.راستی ما هم توی آپارتمان زندگی می کنیم.ما یک تراس بزرگ داشتیم که همسایه بالایی مدام آب میریخت توش.تا لباس می شستیم و پهن می کردیم شروع می کرد به آب دادن گلدوناش..یک روز اعتراض کردیم برگشت گفت :خب لباساتونو یکجای دیگه بذارید خشک بشه….
بازم روزتو تبریک میگم..من مادر نیستم اما مطمئنم خیلی لذتبخشه.
ممنونم که به وبلاگم سر زدی.
تنهاترین ها
سلام ….. از لطفتون ممنون و سپاسگذار ….. روز مادر رو به همه مادران تبریک می گیم ……… به قول معروف: مادران زیباترین آهنگ عشقاند …….شاد باشی
آرام
بهشت زیر پای مادران است.با هیچ چیز نمیشود زحمات ومحبت مادر را جبران نمود.روز مادر مبارک
مسعود
سلام آره این یکی رو میتونم بخونم اصلا انگلیسی بنویس ممنون
فاطمه
روزتون مبارک ……..واقعا که بهشت زیر پای مادرانه………
ز.ن.دریا
عزیزمی روزت مبارک…منو ببخش که دیر اومدم…دوست دارم……ممنونم که هنوز به من نافابل سر می زنی….نظارتت واقعا برام باارزشه …من وب شما رو سیو کردم هر وقت دلتنگ میشم مطالب زیباتو می خونم واقعا اروم میشم…
Bank online with Chase
So not really on the same topic as your post, but I found this today and I just can’t resist sharing. Mrs. Agathe’s dishwasher quit working so she called a repairman. Since she had to go to work the next day, she told him, “I’ll leave the key under the mat. Fix the dishwasher, leave the bill on the counter, and I’ll mail you the check. Oh, and by the way…don’t worry about my Doberman. He won’t bother you. But, whatever you do, do NOT under ANY circumstances talk to my parrot!” When the repairman arrived at Mrs. Agathe’s apartment the next day, he discovered the biggest and meanest looking Doberman he had ever seen. But just as she had said, the dog simply laid there on the carpet, watching the repairman go about his business. However, the whole time the parrot drove him nuts with his incessant cursing, yelling and name-calling. Finally the repairman couldn’t contain himself any longer and yelled, “Shut up, you stupid ugly bird!” To which the parrot replied, “Get him, Spike!”