خیلی خوشحالم خیلی… ۵ شنبه صبح بود که رفتم دکتر غدد و گفت که تیروئیدم پرکاره… یادتونه که… هر چی ازش خواستم که بهم ۱۰ روز فرصت بده تا شاید بتونم با قدرت فکرم مشکل تیروئیدم رو حل کنم گفت نمیتونه چون ممکنه ده روز دیگه به داروی بیشتری نیاز پیدا کنم… من باید تا شنبه صبح صبر میکردم تا از دکتر اشکان بپرسم میتونم با خوردن روزی ۱۰۰ میلیگرم دارو (پی تی یو) به اشکان شیر بدم یا نه!!! و یادتونه که چقدر مضطرب بودم  از پنج شنبه شروع کردم به گفتن جملات تاکیدی همونایی که توی پست های  قبلیم نوشتم… حتی نیمه شب هم که بلند میشدم به اشکان شیر بدم اونا رو تکرار می کردم. تا این که یکشنبه شد و رفتم دوباره آزمایش دادم .از خوردن داروم فقط یک روز میگذشت و از گفتن جملات تاکیدی ۳ روز. یکشنبه قبل از این که قرصم رو بخورم رفتم و دوباره هورمون های تیروئیدیم رو چک کردم و امروز وقتی جواب آزمایش رو برای دکتر خوندم تعجب کرد و گفت جواب آزمایش اصلا با علائمی که داشتی جور در نمیاد!!! و داروم رو نصف کرد و من هم خوشحال و خندون و با خیال راحت تر به اشکان شیر میدم و خوشحالم که تونستم کاری بکنم که اشکان از شیر مادر خوردن محروم نشه…