اه چقدر بدقولی بده. به نظر من تو هر صنفی که باشی چه باسواد باشی چه بی سواد باید خوش قول باشی. من خودم ندرتا مگه اتفاق خاصی افتاده باشه که به قولم عمل نکرده باشم یا این که سر قراری دیر رسیده باشم… این جایی که میرم دندانپزشکی منشیه میگفت برادرتونم همیشه زودتر از وقتش میرسه گفتم آخه بابا ما رو اینطوری تربیت کردن. همیشه وقتی قرار بود بریم جایی بابا از اون ساعتی که قرار بود زودتر میومدن خونه و یه ریز هم میگفتن بریم؟ بریم؟  حاضرین؟ ما هم عین مورچه هایی که به لونه شون حمله کردن هر کدوم یه طرف میدویدیم یکی داشت لباس اوتو میکرد یکی برس به دست داشت مو سشوار میکشید و هی میگفتیم بابا الان حاضر میشیم. و مامان بیچاره که تا اون موقع داشت هی به سوالات همه در مورد این که چی بپوشن و چی به چی میاد جواب میداد تازه میرفت سراغ کمدش که هول هولی یه چیزی تن کنه!!! بابا هم که نمیدونم چرا همیشه یه دقیقه ای حاضر میشد شیک و مرتب دم در ایستاده بود و دیگه یه ریز میگفت بریم!!! و این بریم ها تو لحظه ای که مثلا لنگه جورابت پیدا نمیشه!!! یا یه دفعه دکمه لباست همون موقع پوشیدن کنده میشه یا یه لک کوچولو جلوی بلوز تمیزت پیدا میشه!!! درست مثل درل تو مغزت فرو میره!!! و بابا دیگه میرفت تو ماشین می نشست و بوق میزد که دیر شد… حال آن که مثلا ما یه همونی معمولی شام خونه عموم دعوت بودیم…حالا اگه وقت دکتر داشتیم که دیگه اوضاع وخیم تر بود… این بود که هنوزم من هر جا قرار دارم اون استرس دیر به قرار رسیدن باعث میشه که زود برسم…

بیست روزه که شب عیدیه میون این همه کار و با بچه کوچولو در انتظار کارگری هستم که در طول سال به نیازش نه نگفتم و حالا که من به اون احتیاج دارم هی میگه فردا میام و منو تو استرس انتظار میزاره و نمیاد!!!! چرا؟ شاید چون بهم بدهکاره و الانم که بره کشون کارگراست!!! میترسم هم کارگر غریبه بیارم تو خونه… کاشکی همه آدما رو  یه بابای خوش قول مثل بابای من تربیت کرده بود!!!   راستی شما جزو کدوم دسته اید خوش قول یا بد قول؟