گرچه به سوالی که محمد تو وبلاگش طرح کرده بوده و ۲۴ ساعت وقت داشته دیر رسیدم ولی به هر حال ماهی رو هر وقت از آب بگیری تازه است!!  خانوم محمد یه روز بهش گیر داده  که یالله بگو قبل از من کس دیگه ای تو زندگیت بوده یا نه!!! و محمد مونده بود که چه کنه؟

من میگم:  وقتی یکی اومد سراغت و تو رو به عنوان شریک زندگیش انتخاب کرد یا وقتی تو دست نیاز کسی رو که به همراهیت نیاز داره پس نزدی و دستشو گرفتی تا در سفر کوتاه زندگی باهاش همراه باشی خوبیها و خوشیهای سفر و لذات سفر… کمی و کاستی ها و قشنگی هاشو تچربه کنی چه اهمیتی داره که قبل از تو کسی تو زندگیش بوده یا نه؟ مهم اینه که امروز به خواست و علاقه خودش تو رو انتخاب کرده .یا جه اهمیتی داره که تو در کودکی یا نوجوانی  عشقی داشتی یا نه؟ مهم اینه که تو الان به عنوان یه دوست یه همراه یا یه همسفر انتخابش کردی… و براش بهترینی… این مهمه. امروز مهمه که برای اونی که همسفرشیم شریک راهشیم چه کردیم. نه این که چه بودیم؟ مگه ممکنه که یه آدمی به سن ۲۵ یا ۲۶ سالگی برسه و عاشق نشده باشه؟ حداقل تو دلش حتی بدون این که طرف مقابلش بفهمه… به قول بابام اون موقع ها که ما جوون بودیم و دختر خونه میگفت هر کی بگه نه یا بیماره یا خودشو زده به خریت!!! عشق دوران کودکی و نوجوانی مثل یه نسیم میاد و میره… اونی که داغ و سوزان مثل آفتاب گرم تابستون پوست رو میسوزونه و تا اعماق وجود آدم میره عشق دوران جوونیه که آدم دیگه پخته و کامل شده…. بلاخره همه آدما طبق یه غریزه که نمیشه پنهونش کرد یا نهیش کرد جذب طرف مقابل میشن این که چه اندازه مهارت داشته باشی که بتونی مهارش کنی اهمیت داره… من و رامین وقتی که هم رو انتخاب کردیم اونچه در گذشته داشتیم که شاید کسی نمیدونست هم به هم گفتیم بدون این که حساس بشیم یا ناراحت بشیم یک بار گفتیم برای همیشه و تموم شد. اگر طرف مقابلتون ظرفیتشو داره (آخه خیلی ها ظرفیت ندارن) و اگر چیزی هست که گفتنش اون رو راحت میکنه بهش بگید… حق هر کسی که شریک زندگی ماست اینه که بدونه ما در گذشته چه بودیم به شرط این که امروز برای او بهترین باشیم که یه وقت فکر نکنه ما فیلمون یاد هندستون کرده… شما بودید چه میکردید؟