تو دفتر  مدرسه نشستم که یه خانوم چادری جوان از در میاد تو…

سلام… ببخشید خانوم مدیر هستن؟

من:امرتون. برای امر خیر اومدم!!! اینجا دختر مجرد ندارید؟

والله امروز ما ۳ نفر مدرسه ایم که همه متاهلیم!!!  همون زمان خانوم مدیر هم میان تو دفتر.

برای برادرتون اومدید خواستگاری؟  نه! برای پسر عموم.

شغلشون چیه؟ تو فرودگاه هستن.

خلبانن؟ نه! تو امر نظارتن!!!

یعنی  چی؟ هر هواپیمایی که میاد یا میخواد بره ایشون نظارت میکنن!

 سنشون چقدره؟ ۳۵ سال. خیلی مشکل پسنده  واسه همین تا حالا ازدواج نکرده. مادرش از من خواهش کرده براش یه دختر خوب پیدا کنم.  دنبال یه خانوم معلم میگرده چون معلمها نیمه وقت کارمیکنن… راستی میخواد اون خانوم قدبلند هم باشه!!! سنشم تا حدودای ۳۰ باشه… خانواده اشم هم کم جمعیت باشه!!

خودشون چند تا خواهر و برادرن؟ ۵ تا!!!  واسه همینه که میخواد خانواده زنش کم جمعیت باشن!!!

میزان تحصیلاتشون چقدره؟ با یه حالتی که انگار سیکل یه ذره از دکترا پایینتره! والله تا سیکل خوندن!!!!!!!!!

فکر نمیکنم همکارای من هیچ کدوم قبول کنن چون اینجا همه لیسانس و بالاترن… چرا خانوم خیلی ها قبول میکنن ما با یه فوق لیسانس به توافق رسیدیم ولی چون میخواست تا دکترا ادامه بده به هم خورد!

چرا؟ داماد با ادامه تحصیل مخالفه؟ نه! آخه اون خانوم نمیخواست بعد از دکترا گرفتن کار کنه!!! فقط میخواست درس بخونه خوب یعنی چی؟ پس واسه چی درس بخونه؟

ما با قیافه هایی که به زور جلوی خنده مون رو گرفتیم چشم ما به همکارای مجردمون میگیم!!! اون خانوم شماره مدرسه رو میگیره و میره. ۲ ساعت بعد تلفن زنگ میزنه و من گوشی رو برمیدارم.

سلام خانوم من همونی هستم که برای امر خیر اومده بودم. سلام بفرمایید. من الان اومدم خونه مادر داماد میگه داماد بعدا خونده و  دیپلمشو گرفته من نمیدونستم !!! باشه چشم ما به عروس خانوم میگیم….

از صبح هر بار یادش میفتم خنده ام میگیره. نمیدونم چرا فکر میکنم سر کاری بوده… مگه هنوزم ما اینجور ازدواج ها رو داریم؟ ازدواجی که معیار انتخابش یه شغل نیمه وقت… قد بلند و تعداد کم افراد خانواده باشه؟