دو سه هفته قبل داشتم میرفتم تو دفتر مدرسه که یه آقا پسر سبزه رویی از در اومد تو حیاط و با لهجه ازم پرسید: دو یو اسپیک انگلیش؟ منم بی حوصله گفتم: no. نمیدونم چرا به نظرم سر کاری میومد. اون هم به فارسی ولی کمی لهجه دار گفت: من آمد از هند! خواست رفت مشهد زیارت. کم داشت پول!! خواست فروخت گردنبند به استیو دنت!!! Student!. گردنبند از عاج فیل!!! همون موقع یکی از همکارام هم رسید و گفت شما از هند اومدی؟ اونم گفت یس! گفت پاسپورت داری؟ پسره که جاخورده بود با یه حالتی گفت هوم؟ وات؟ همکارم گفت پاسپورت؟ کارت شناسایی؟ پسره گفت: هتل… مسافر خانه!!! و همون موقع گردنبندها رو از تو کیفش در آورد و گفت اینا بود از عاج فیل… من خندیدم و گفتم اگه پلاستیک باشه چی؟ گفت شما داشت فندک؟ گفتم: نه! گفت کبریت؟ گفتم نه! گفت با کبریت آتش زد اگه سوخت بود پلاستیک!! گفتم خوب شما باید خودت کبریت و فندک داشته باشی جزو ابزار فروشته!!! بعد یه دفعه گفتم شاید گچی باشه اونوقت نمیسوزه با فندک! یه دفعه جا خورد و با تعجب گفت: هوم؟ گفتم:گچ؟ باز گفت: هوم؟ وات؟ گفتم این همه ما فارسی حرف زدیم تو همه رو فهمیدی گچ رو نمیفهمی زدم به دیوار گفتم: گچ گچ. گفت: نو..نو..اینا بود از عاج فیل… خلاصه همکارم گفت باشه تو برو فردا با پاسپورت بیا ما ازت میخریم تا پول بلیط مشهدت جور شه اونم گفت اوکی و رفته که بیاد… واقعا برای کلاه برداری مردم به چه کارهایی که رو نمیارن… خوب چه میشه کرد این بلاگ اسکای بیمار شده نمیشه کامنت گذاشت پس بیایید اینجا و با نظرات خوبتون شادم کنید…
آرشیوژوئن 29, 2005