مکان: کلینیکی در کلارآباد (بین متل قو نمک آبرود)
زمان: نوروز ۸۹

 پزشک عمومی کلینیک بدون این که اصلا مریض رو که ارشیا (بچه خواهرمه) معاینه کنه شروع میکنه به نوشتن یه لیست بلند بالای دارو! ارشیا که یه بچه ۸ ساله است با خنده به باباش نگاه میکنه که یعنی چه دکتری! بی معاینه تشخیص داد!
دکتر بعد از نوشتن لیست داروها دور آخری رو خط میکشه و با لهجه غلیظ شمالی میگه: این آخری مال خودمه. داروخانه شلوغه حال ندارم بگیرم! برام بگیرین بیارید مطب پولشو میدم!!!!
چقدر دلم میخواست به جای گلناز مظلوم، من تو مطب بودم. بگم معلومه حال نداری ! چون حتی به خودت زحمت ندادی پاشی گلوی این بچه رو نگاه کنی ببینی اصلا اون آنتی بیوتیکی که نوشتی لازم داره یا نه! تو رو خدا حالا تعارف نکن اگه برا خونه وسیله ای لازم داری بگو ما بیکاریم بریم بخریم!
یادمه قدیما پزشکها قسم نامه داشتن الانم دارن؟!!!
————
عروس ما ۶ فروردین ازدواج کرد بی یک ته جهاز…
پول پیش برای اجازه یه خونه نقلی هم ندارن… همه تلاشمو دارم میکنم که تا آخر این ماه یه آلونکی براشون جور شه با جهاز… خیلی سخته بعد از سه سال که به خاطر شرایط نامناسب مالی عقد بودی و نتونستی بری خونه خودت حالا هم که به خاطر حرف مردم عروسی کردی یه اتاق هم نداشته باشی بری توش…
——————–
*ممنونم از علیشاه صمدی عزیز برای کمک جهت پول پیش خونه این عروس خانوم…
*ممنونم از سارینای نازنینم که هر ماه با کمک مالی به نیازمندهامون منو شرمنده میکنه.
*سیمین عزیزم از شمال دو جفت کفش برای اون پسرکها فرستاده که متاسفانه برگشت خورده. سیمین جون نتونستم باهات تماس بگیرم برات ایمیل زدم در هر حال ممنونم.
**لطفا هر کدوم از دوستای خوبم که پول به حسابم میریزن بهم خبر بدن. روز ۷ فروردین از بانک شعبه حسین رضازاده ۹۰ تومن به حسابم ریخته شده که نمیدونم کی ریخته…