با سام خدایاری قرار داریم. قراره برای نیازمندهامون غذا بیاره. میگم هر وقت رسیدید نزدیک مدرسه زنگ بزنید منم بیام. در حالی که دارم تند تند مقنعه مدرسه مو اوتو میکنم و مانتومو می پوشم  ویه ریز هم دارم به اشکان میگم حاضر شدی؟ و اونم هی میگه تو رو خدا همین یه ذره از کارتونم رو ببینم! سام زنگ میزنه که نزدیکیم و تا من بیام دور کلاهم بچرخم زنگ میزنه که رسیدیم! میگم شما در بزنید سرایدار بیاد غذاها رو خالی کنید تا من بیام. میگه نه منتظر میمونیم.
 میخوام از در بیام بیرون که میبینم وای دکمه های مانتومو بالا پایین بستم تندی دکمه ها رو باز میکنم و دوباره میبندم.
.
.
از
ماشین پیاده میشیم، دو نفر دارن از وانت غذاها رو خالی میکنن نمیدونم کدوم سامه. به هم معرفی میشیم یکی شون باجناق سام هست. وقتی احوالپرسیمون تموم میشه نگاهم میفته به مقنعه ام! انقدر تند تند حاضر شدم که مقنعه ام پشت و رو سرمه! تندی میدوم تو مدرسه و مقنعه رو درست میکنم و میام دم ماشین می ایستم تا غذاها خالی میشه و با سام و با جناقش که حسابی خسته شدن و هنوز که ساعت ۵ هست نهار نخوردن خداحافظی میکنم و میام تو. وسطهای پخش کردن غذا هستم که فرزانه میاد و میگه خانوم رمضانی ببخشید فکر کنم دکمه های مانتوتون  رو بالا پایین بستید! از پشت میز بلند و میشم و به خودم نگاه میکنم! آره ! میزنم زیر خنده و میگم فرزانه الان آقای خدایاری میگه خدا چه خلهایی رو وبلاگ نویس میکنه! یه مانتو مقنعه بلد نیست سر کنه!

ممنونم ازمریم انوری گلم برای این که واسطه خیر شد و برامون کلی عدس برنج و روغن فرستاد.
متشکرم از لیلا مامان مارتیا برای هدیه مقداری گوشت خورشتی و چرخ کرده به نیازمندهامون. (کلی سورپرایز شدن خانواده هامون.)
ممنونم از معصوم عزیزم برای هدیه مقداری لباس به نیازمندهامون.
یه دنیا تشکر از زهرای گلم برای پیگیری مشکلات نیازمندهامون.
ممنونم از نوشین دوستداشتنی برای هدیه مقداری پول به دختر بچه ای که از داشتن پدر و مادر محرومه.
ممنونم از نازگل عزیزم برای هدیه مبلغی پول که هر ماه به حساب یه  خانواده  نیازمند میریزه.

 وسایل شب یلدا برای سی خانواده نیازمندمون با کمک شما عزیزان : به تعداد نفرات خانواده ماهی قزل آلا و انار ، مرغ، گوشت و آجیل عالی دادیم، کلی خنده رو لبها نشوندیم و کلی دلها رو اون شب شاد کردیم. ممنونم از فرشید ملکان عزیز وشمسای نازنین ، علی خالقی، علیرضای خوبم، خواهر گلم مریم و شهرام  عزیزم،علیشاه صمدی و طناز نازنینم، ایده گلم، معصوم بختیاری عزیزم، فتاح جبلی عزیز، پری علی نژاد نازنین، شهریار دوایی، چلوکبابی رفتاری شعبه علامه جنوبی،  سودابه عربشاهی عزیزم، همکارهای خوبم فاطمه جمشیدی و ندا قویدل، خانوم صادق نژاد عزیز که با کمکهای نقدی شون به من این فرصت رو دادن که یک شب یلدای دیگه رو برای آدمهایی که اصلا شادی تو زندگی هاشون جایی نداره به شبی پرخاطره و شاد تبدیل کنم ، با آرامش سرم رو بزارم رو بالشم و باز گرمای لبخند خدا روتو همه وجودم حس کنم. دستهای مهربون و بخشنده همه تون رو به گرمی میفشارم و امیدوارم که خداوند برکت رو تو زندگیتون بیشتر و بیشتر کنه و همیشه زندگی تون لبریز سلامتی،عشق، آرامش و ثروت باشه…

 *این دخترک که نه پدر داره نه مادر و همش نوزده سالشه برای پول پیش خونه اش نیاز به ۵۰۰ هزارتومن پول داره، تا صاحبخونه  عذرشو نخواد.
*ین خانواده بخاری ندارن.
*این خانوم که نون آور خونه است وشغلش پاک کردن سبزی و …. یخچالش سوخته.