سفره ی زیبای شب یلدا

انگشتهای کشیده و زیباش روی کلیدهای پیانو می رقصند  و من رو با موسیقی روح نوازش می کشونه تو دنیایی مجازی… هر دونه ی  نت میشه یه کلید طلایی و به آسمون میره برای باز کردن یه گره از هزاران گرهی که تو زندگی خانواده هاییست که می شناسمشون…  دلم نمی خواد این نواختن تموم بشه تا همه گره ها باز بشن… توی آسمون، اونجایی که هیچ اثری از بدی و کینه و نفرت نیست و همه انسان ها باور دارن که یکی هستن، سفره ای میچینم، سفره ای بزرگ، به بزرگی قلب آدمهای خوبی که می شناسم و تو این چند سالی که مینویسم هرگز تنهام نگذاشتن و توی سفره رو پر میکنم ازماهی های خوشمزه برشته شده، انار دون کرده شیرین و هندونه سرخ و آجیل خوشمزه شب یلدا و….. حافظ ، حافظی که هیچ شب یلدایی رو  بدون اشعار زیباش سر نکردم….
با هر نت یکی از خانواده هایی که میشناسم کنار سفره ام میان و در چشم به هم زدنی سفره اطعامی که با کمک دوستهای خوب اینترنتی ام چیده شده  دنیایی رو در بر میگیره… همه شادن و خوشحال. هیچ دختری از اعتیاد پدرش درد به سینه نداره، هیچ زنی از دست شوهر تنبل و بیعارش دستهاش پینه بسته و چشمهاش اشک آلود نیست و هیچ مردی دست هاش به سیاه کردن زن و بچه اش از کتک محکوم نیست، هیچ پسر بچه ای مجبور نیست برای خرجی دادن به خانواده درسشو ول کنه…… سراین  سفره همه خوشبخت و خوشحالن…   صدای موسیقی تموم میشه و من بدون این که چشمهامو باز کنم با تمنا میگم تو رو خدا باز هم بزن… دلم نمیخواد این موسیقی زیبا تموم بشه… موسیقی عشق به هم نوع…
 

چهارشنبه شب یلداست و من خیال دارم به چهل خانواده از خانواده های تحت پوششمون گوشت، برنج ، مرغ ، ماهی،  آجیل ، انار و هندوانه بدم… هر کس دوست داره شب یلدا زیباترین، رویایی ترین ،عاشقانه ترین و خاطره انگیزترین، شب سالش بشه میتونه تو این شادی بزرگ سهیم بشه… 

                             

دوستای خوبم هر جور میتونین اطلاع رسانی کنین  تو فیس بوک تو وبلاگهاتون و …. و میدونید که چند قدم نزدیکتر به خدا یک پیج تو فیس بوک داره میتونید اونو شر کنید. 

*این آقا که سی سالشه و به خاطر رماتیسم مفصلی پیشرفته، استخوان لگنش تغییر شکل داده و باید پروتز بزاره به دو میلیون برای تهیه یکی از پروتزهاش نیازمنده ، این مرد پدر یک خانواده است که به خاطر ناتوانی اش شغلش رو هم از دست داده و تا حالا چند بار به خاطر جور نشدن پول پروتزش عملش کنسل شده. 

گاهی هیچ جوری نمیتونی از بزرگی روح بعضی از آدمها بنویسی انگار در قالب لغت نمی گنجه، انگار کلمات برای ابراز بزرگی اون آدمها کم میارن و دکترسیامک یعقوبی یکی از اون انسان هاست… این متخصص جراحی لثه  که کارش حرف نداره  قبول زحمت کرد که ۶ تا ایمپلنت رو برای دختری که دندونهاشو تو تصادف از دست داده بود به طور رایگان انجام بده،  دکتر عزیز خوش به حالت با این روح بزرگت بیخود نیست که همیشه انقدر دوستت داشتم و انقدر برام عزیز بودی. و با تشکر از دوست خوبم دکترامیرحسین مکارمی که همیشه تو این جور کارهای خیر منو همراهی  میکنن.  
* ممنونم از الهام عزیز و دوستاش بابت هدیه مقداری لباس به خانواده های نیازمندمون.
* متشکرم از خانوم جوادی عزیزم برای هدیه مقداری وسایل خونه و لباس به خانواده هامون.
*ممنونم از لاله عزیزم برای هدیه  میز و یخچال و فرش به خانواده ای نیازمند.
*یه دنیا تشکر از بهروز عزیز برای هدیه پول بخاری به خانواده ی زهرا .

*ممنون از دوست خوبم دکتر یسری جهانگیری برای هدیه مبلغی پول برای خانواده ای که تو پارکینگ زندگی میکردند.
*متشکرم از دوست خوبم فریبا سید ناصری برای هدیه یه کامپیوتر به دانش آموزی که کامپیوتر نداشت.
*ممنونم از دوست خوبم خانوم صادقی برای هدیه کامپیوتر به دانش آموزی که کامپیوتر نداشت (این دانش آموزها رشته شون کامپیوتره)
ممنونم از محیای گلم برای هدیه مبلغی پول برای خانوم پست قبل.
* یه دنیا تشکر از سارینای گلم برای هدیه مبلغی پول به خانواده ای نیازمند.
*ممنونم از ماری عزیزم برای هدیه مبلغی پول برای بچه های یتیم. امیدوارم کسی رو از قلم ننداخته باشم….
** این آقا که کار با کامپیوتر بلده دنبال کار میگرده.
**این خانوم سرویس خواب و پاتختی شو که کمتر از یک ساله خریده میخواد به نصف قیمت بفروشه.
*** در تاریخ های  اول آذر ۵۰ تومن، ۶ اذر ۱۵۰ تومن و ۱۲ آذر ۲۰ تومن و ۱۷ آذر ۵۰ تومن به حسابم ریخته شده خواهش میکنم هر کی ریخته برام کامنت بزاره که این پولها باید به چه کسانی داده بشه؟ ممنونم.

  

 

 

ادامه مطب

خاله سوری

اسمش سوریه… سوری. یکی بهم معرفی کردتش منم باهاش قرار میزارم تا برم ببینمش …تو اون هوای سرد بساطش رو پهن کرده گوشه پارک. پارک سنگی پایین میدون کاج… چند دقیقه ای که منتظر می شم تا برام آش بریزه حس میکنم پاهام دارن یخ می بندن و با خودم میگم این زن که حداقل بیست سال از من بزرگتره چطور طاقت میاره تو این سرما بشینه رو زمین و آش بفروشه. سطل اول رو از آش انار پر میکنه و میگه امروز سال پسرمه این آش رو برا اون پختم، براش فاتحه بفرست و سطل دوم رو آش رشته می ریزه و روش نعنا داغ و پیاز داغ میریزه. میگه ۳۰ ساله از شوهرم جدا شدم و یه پسر بیمار دارم. خودم هفت ساله که پاکم و از راه فروش آش رشته زندگی مو می چرخونم. ماهی سیصد اجاره دو اتاق رو میدم ماهی ۱۸۰ خرج داروهامه و دیگه هر چی بمونه میشه خرج خوراکم. صاحبخونه میگه چون گاز مشترکه راضی نیستم که تو آش رو روی گاز بپزی منم رو پیک نیکی آش می پزم. رفتم کمیته امداد یه میلیون وام بگیرم که بشه سرمایه کارم اما گفتن ضامن بیار. منم که ضامن نداشتم، بیخیال وام شدم. دیگه پیر شدم خاله الان ۶۰ سالمه، چند سال پیش دو تا تومور رو ستون مهره هام بود که جراحی کردنش و از اون موقع دیگه این کمر علیل شد بعد میخنده و میگه خدا رو شکر ، راضیم به رضای اون… بزار یه ذره سرم خلوت شه برات اس ام اس های عارفانه میفرستم. میگم چقدر درس خوندی؟ میگه دیپلم ردی هستم . سطل آش رو میده دستمو میگه اینجا تموم بچه های ان ای و ای ای منو میشناسن منو خاله سوری صدا میکنن… میگم اگه برات یه تومنو جور کنم میتونی ماهی ۵۰ قسط بدی؟ میگه آره بخوای شناسنامه مو گرو میگذارم. میگم نه عزیزم وقتی هردومون خدا رو قبول داریم اون میشه شاهد و انوقت حسابمون با اونه…. آش رو میگیرم و سوار ماشین میشم، دستهام یخ کرده بخاری ماشینو میزنم تا گرم شم… یه دفعه یاد دستهای سرد خاله سوری میفتم که وقتی آش رو اومد بده دستم ، بهم خورد، درست عین یه تیکه یخ بود، تو دلم میگم به قول دایی مهدی ما همه قطعه ای از خداییم، خاله سوری هم قسمتی از یاسمنه ، ما همه در واقع یک نفریم…  باید یه کاری براش بکنم… باید….

    

ممنونم از سام عزیز برای هدیه ۱۵۰ پرس چلوکباب عالی به خانواد های نیازمندمون. متشکرم از معصوم گلم برای هدیه مقداری ظرف و لباس و پارچه به خانواده هامون.
متشکرم از محدثه عزیز و مهتا مامان ارشک بابت پولی که برای ادامه تحصیل اون خانوم نیازمند ریختن به حسابم. (نمیدونید چقدر از خوشحالی گریه کرد).
 ممنونم از سمن عزیزم برای هدیه یه مونیتور نو به دانش آموزی که مونیتور نداشت. 
متشکرم از معصوم گلم بابت هدیه مبلغی پول به خانواده های نیازمندمون.

بچه ها در تاریخ ۱آذر ۵۰ تومن در تاریخ ۵ آذر ۷۰ تومن و در تاریخ ۶ آذر ۱۵۰ تومن ، ۱۲ آذر ۲۰ تومن به حسابم ریخته شده محبت کنین هر کی ریخته بگه باید در چه موردی خرج شه. ضمنا دوستانی که قسط می ریزند حتما بهم خبر بدن تا از حسابشون کم کنم.

*این شرکت که شرکت یکی از دوستان خوبمه یه منشی که کار با کامپیوتر بلد باشه میخواد.(شرق تهرونه)
*نویسنده وبلاگ تاکسی تاکسی و آقای دریاباری موبایلهاتونو که جواب نمیدید لا اقل خودتون یه تماس با من بگیرید ….

ادامه مطب

دخمه ای به نام خانه!

وارد یه پارکینگ میشیم گوشه پارکینگ پشت یه پرده یه یخچال درب و داغونه میگه از این طرف خانوم … و بعد پرده رو کنار میزنه و پشتش یه دره، در رو باز میکنه یه اتاق مستطیل شکل که کفش چهار دست رختخواب پهنه… و سه نفر خوابیدن. با انگشت به مردی که موهای سفید ی داره اشاره میکنه وآروم میگه این شوهرمه ۷۶ سالشه تا شب تو همین رختخواب میخوابه! اون یکی هم دخترمه و شوهرش ، دیشب اومدن خونه مون دیروقت بود چون وسیله نداشتن شب موندن آخه خونه شون شهریاره. تنها دری که توی اون سالن کوچیک وجود داره رو باز میکنه و میگه اینم حموم! حمم تشکیل شده از یه دستشویی که کنارش روی زمین یه سری ظرفه و گوشه اش هم یه دوش … شیر دست شویی رو باز میکنه ، ازش آب نمیاد شیر دوش رو باز میکنه چند قطره آب زرد رنگ ازش میریزه و قطع میشه. میگه ما آبمون الان یک ساله که قطعه… میگم آشپزخونه چی؟؟ میگه دیگه ظاهر و باطن همینه اینجا آشپزخونه نداره!!! یه اتاقه و یه حموم، توالت هم تو پارکینگه! میگم خوب پس کجا غذا می پذی؟ به گاز پیک نیکی گوشه اتاق اشاره میکنه و میگه رو این اول پلو رو میپذم بعد میزارم رو المنت دم بکشه… بعد رو گاز پیک نیکی خورشت رو درست میکنم! خودم معمولا غذا نمیخورم الکی میگم کار دارم یا دندون ندارم تا بچه ها بخورن سیر شن! گوشه اتاق رو دو تا آجر یه المنت سرخ خودنمایی میکنه! میگه آخه گازمون هم قطعه واسه همین برا گرم کردن خونه مجبوریم از المنت استفاه کنیم. احساس میکنم فضای اتاق داره خفه ام میکنه ، نمیتونم نفس بکشم، انگار اینجا به جای هوا فقط غمه غم… میگم بریم بیرون… تو پارکینگ یه فرقونه که توش چند تا دبه ۴ لیتریه… میگه شبها حدودا یک و دو نصفه شب که همه خوابن میرم پارک سر خیابون و این دبه ها رو از آب پر میکنم … میگم چرا آب و گازتون رو قطع کردن؟ میگه ما سرایدار اینجاییم اما چون شوهرم دیگه پیر شده و کار نمیکنه خیلی هم بداخلاقه بهمون گفتن باید بلند شیم ما هم که پولی برای اجاره خونه نداشتیم بلند نشدیم اونا هم با حکم شهرداری یک ساله آب و گازمون رو قطع کردن البته من کارهای تمیز کردن ساختمون رو انجام می دم و اگه از همسایه ها بپرسی میگن فقط به خاطر منه که دیگه برق رو قطع نکردن… میگم در آمدتون از کجاست با لبخند شیرین میگه خودم خانوم جون! خونه آدمهای خوبی عین شما کار میکنم… از در پارکینگ میام بیرون نگاهی به آسمون میکنم هوا ابریه و نم نم بارون روی گونه هام میریزه حالا می فهمم چرا این شاگردم انقدر سر کلاس بی قراره… تو دلم میگم اگه منم تو همچین خونه ای زندگی میکردم صد بار بدتر از اون می شدم.. فکر میکنم ای کاش همه معلمها به جای این که هی شاگردهاشونو به خاطر درس نخوندن و بی توجهی به درس مواخذه کنن فقط کمی بتونن خودشونو جای اونا بزارن…. دلم میخواد داد بزنم بگم آهای معلمهای خوب معلمی فقط درس دادن و پس گرفتن درسی که سر کلاس دادی نیست یادت باشه وقتی معلم شدی رسالت بزرگی رو به عهده گرفتی آموزش بدون پرورش ذره ای ارزش نداره و برای پرورش باید اول روح شاگردتو ببینی ….

** بچه ها من یه قاب ساز خیلی خوب میخوام که برای تابلوهای رنگ و روغنم قاب چوبی قشنگ درست کنه کسی قابساز کار درست می شناسه؟
*نویسنده وبلاگ تاکسی تاکسی من همچنان منتظر تماس شما هستم.
*آقای دریاباری امید که حال خانوم بهتر شده باشه قولتون رو که فراموش نکردین؟
*دوستای خوبی که بهتون وام داده شده اگه سر تاریخ قسطهاتونو بریزین میشه باهاش گره از کار یه نفر دیگه مثل شما باز کرد.

* ممنونم از خانوم جوادی نازنین برای هدیه یه عالمه وسایل به خانواده های نیازمندمون.
*متشکرم از رهگذر عزیز برای هدیه مبلغی پول به خانواده های نیازمندمون.
*ممنونم از ندای گل و دوستاش که هر دو ماه یک بار مبلغی پول برای تهیه مواد غذایی برای ۷ خانواده بی سرپرست به ما هدیه میدن.
*ممنونم از خانوم صادق نژاد عزیز برای هدیه یک تلویزیون و میزش به خانواده ای که تلویزیون نداشتن.
*متشکرم از ساحل گلم برای هدیه مبلغی پول برای عروس سیدمون.
*ممنونم از سپند عزیز برای هدیه مبلغی پول برای عروسمون در شمال.

** من همچنان نمیدونم ۲۰ و ۳۰ تومنی که در تاریخ ۵ آبان به حسابم ریخته شده باید به کی داده بشه…
*این خانوم که شوهر نداره با دو تا پسر بچه ، آبدارچیه و فقط چند واحدش مونده که بتونه دیپلم بگیره ، اگه دیپلم بگیره شرایط حقوقیش تغییر میکنه برای دیپلم باید ۱۵۰ تومن پول بده چون رشته اش مهارتیه (الان حقوقش با کسر مالیات ۲۰۰ و خورده ایه و با این گرونی وحشتناک خودشم بکشه نمیتونه ۱۵۰ تومن پس انداز کنه!!! این مبلغو باید تا دی ماه پرداخت کنه) ….

ادامه مطب