جمع أوری بطری برای خیریه سپاس

.امسال هفته ای سه روز سر صف حرف میزدم نه از اون حرفهایی که وقتی ما دبیرستانی بودیم برامون میگفتن. حرفهای من همش از جنس عشق بود و برای همین بچه ها با همه ی وجود میگرفتنش. تو حرف هام خبری از نفرت و انزجار از هیچ کسی نبود. همش در مورد سفر زیبای زندگی بود. یکی از این روزها براشون از خیریه ای به نام سپاس گفتم خیریه ای که درهای نوشابه رو جمع میکنه به مراکز بازیافت میده و در آمدش رو بابت نیازمندها خرج میکنه شنیده بودم که در ازای تعدادی در پلاستیکی به یه نیازمند ویلچیر میدن. از بچه ها خواستم به جای این که همش در جایگاه توقع باشن و ببینن دیگران براشون چه کار میکنن ببینن خودشون چه کاری میتونن برای دیگران بکنن حس مقید بودن با خودش احساس آرامش و عشق میاره … نتیجه این شد و اخر اردیبهشت پیک خیریه سپاس اومد و ذره ذره عشقی که ما با هم یک جا برای کمک به هم نوعامون جمع کرده بودیم تحویل گرفت و رفت و حالا دوباره شروع کردیم به جمع أوری عشق….

ادامه مطب

کوا رکتاسیون آئورت

سلام دوستان خوبم دارم برای دختری ٢١ ساله که باتشخیص کوارکتاسیون ائورت بستریه و باید جراحی قلب باز بشه و پدرش هم به دلیل همین عارضه قلبی فوت شده پول جمع میکنم بیمار رو میشناسم تازه ازدواج کرده و شوهرش کارگره و هزینه جراحی رو نداره بیمار از دهات اطراف مشهد اومده و در بیمارستان قلب تهران بستریه برادرش سالهاست سرایدارمونه و خانواده بسیار ضعیفی هستن هر کس بخواد برای تحقیق تو خصوصی بگه اسم و فامیل بیمار رو میدم الان با حسابداری صحبت کردم با بیمه روستایی هزینه جراحی حدودا ٢ و نیم میلیون میشه آزادش چهل میلیونه اما متاسفانه همین مبلغ رو هم ندارن هر کسی تمایل به کمک داره خبرم کنه …

ادامه مطب

روز معلم

سر صف بلند گو به دست ایستادم تا براشون صحبت کنم . این قولیه که امسال از اول مهر به خودم دادم که هر سه روزی که مدرسه هستم قبل صبحگاه خودم و برسونم مدرسه و سر صف برای بچه ها در مورد یه چیزی صحبت کنم . خدا رو شکر مدیر و معاون های دوست داشتنیم هم باهام همراه بودن. اولین جلسه در مورد سفری که همه پیش رو داریم یعنی سفر زندگی صحبت کردم و تموم این هشت ماه هر روز در مورد یکی از ارزشهای سفر زندگی یا ملزوماتش حرف زدم.
نگاهشون میکنم تک تکشون رو از ته قلب دوست دارم،حتی شیطن ها و شرها حتی تنبل ها و …. زندگی هاشون برام مهمه این که در أینده چه اتفاقی براشون میفته ….
فکر میکنم چه نیرویی باعث میشه تا من انقدر این دخترکان ١۶/١٧ ساله رو دوست داشته باشم ؟ جوابش عین خون زیر پوستم میدوه و وجودمو لبریز شوق میکنه نیروی عشق . عشق به شغل معلمی و به شاگردایی که هر لحظه با حضورشون باعث رشد آگاهیم میشن. حرفام تموم میشه و بوسه ای از سر عشق براشون میفرستم و صدای دست زدنهاشون قلبمو میلرزونه ……
روز تموم معلمهای عاشق مبارک

ادامه مطب