برای عمه عصی عزیزم

نگاهم تو نگاهش گره میخوره احساس میکنم پلک میزنه ! شوری اشک لبهامو میسوزونه . دوباره چشم میدوزم تو چشماش … نگاهم از چشماش سر میخوره روی لبهاش و روی لبهای خندونش ثابت میشه…. تو دلم میگم عمه دلم برای خنده هات تنگ میشه …. تصویر مات میشه و دو تا قطره اشک می چکن رو گونه ام … تموم خاطراتی که ازش دارم از کودکی ام تا اخرین باری که عید امسال تو خونه شون دیدمشون تو ذهنم عین یه فیلم تکرار میشه … من گریه میکنم و تصویر توی عکس میخنده … ازش تشکر میکنم برای روزهای قشنگی که بهم هدیه داده . تو خاطراتی که ازش دارم همیشه بهم مهربونی کرده و هیچ خاطره ای که حتی یک بار ناراحتم کرده باشه وجود نداره .
صدای مربی تو گوشم می پیجه که میگه مرگ، دروازه ای است برای ورود به دنیایی که ما رو از قید مکان و زمان رها میکنه … با این تعریف اونایی که از کنار ما میرن وارد دنیایی میشن که زندگی توش لذت بخش تر از این دنیاست… پس با این وجود وقتی عزیزی از کنار ما میره ما نباید براش اشک بریزیم چرا که شرایط اون بهتر از ماست … وقتی برای رفتن اون عزیز بیش از اندازه بی تابی میکنیم مانع از رهایی روحش میشیم . .. صورتم رو به مونیتور نزدیک میکنم بوسه ای به گونه اش میزنم و میگم عمه عصی عزیزم باور نمیکنم که دیگه کنارمون نیستی میدونم که جات خیلی بهتر از ماست میدونم که صدامو میشنوی ….بدون که دوستت دارم . بدون که هرگز خوبیهاتو فراموش نمیکنم ، بهت قول میدم که هیچوقت هیچوقت بنفشه رو تنها نزارم و قول میدم براش خواهری کنم …. تو بهشت میبینمت … روحت شاد ….

ادامه مطب

بیماری در داراب

داراب زندگی میکنن و سه تا بچه داره مدتهاست که در مهره های گردنش مشکل ایجاد شده و داره کم کم دست و پاس لمس میشه. یک دوست نازنین با یک پزشک خیر در تهرون هماهنگ کرده برای ویزیت و درمان رایگان این آقا و الان مبلغ یه میلیون تومن برای هزینه رفت و برگشت این اقا با هواپیما از دراب به تهرون و هزینه اقامت نیاز داریم. فرصت کمه چون پزشک نازنینی که تقبل کرده اگه عمل هم بخواد رایگان عملش میکنه تا اخر این ماه ایران هست …..
بچه ها لطفا اگه فطریه هاتون رو به حسابم ریختین حتما بهم خبر بدین ممنون
ممنونم از نازی عزیزم برای هدیه تخت و کمد و کتابخونه برای خانواده ای نیازمند

ادامه مطب

دکتر امیر حسین مکارمی متخصص درمان ریشه

وارد مطب که میشم . منشی با روی خوش ازم استقبال میکنه. سه ساعتی میشه که از مسافرت برگشتیم و هنوز خسته ی سفرم … روی مبل راحت و خوش رنگ مطب لم میدم ، به میز کنارم نگاه میکنم ، خسته ام و خواب آلود … شیشه ی نسکافه روی میز بهم چشمک میزنه ، بلند میشم یه لیوان آب جوش برای خودم میریزم نسکافه و کافی میت رو میریزم توش و دوباره لم میدم روی مبل . نگاهم میفته به کاغذی که رو دیوار زدن … پسورد وایرلس رو از منشی بخواهید … در دلم دکتر رو به خاطر این همه احترام و اهمیت به بیمارانش تحسین میکنم … غرق شدن در دنیای بی انتهای مجازی و خوردن یه نسکافه داغ خستگی مو در میکنه و گذر زمان رو احساس نمیکنم اگه راستشو بخواهید اصلا دلم نمیخواد حالا حالا نوبتم شه !
من واقعا و از ته دل قدردان اون آدمهایی هستم که مراجعینشون براشون ارزشمندن و واقعا جلوی سخاوت و مهربونی و انسان دوستی این آدمها کم میارم….
وارد اتاق که میشم اول از دکتر بابت این کار قشنگش قدردانی میکنم دکتر عکس دندونم رو که نگاه میکنه میگه عالیه باورم نمیشه که انقدر خوب عفونت جمع شده این به خاطر افکار مثبت شماست من میگم نه دکتر این هنر دست شماست و با خنده میگم اونقدر که من به دستهای توانگر شما ایمان دارم خودتون ایمان ندارین ها و هر دو میخندیم ….

دکتر امیر حسین مکارمی متخصص روت کانال غیر از این که به اعتقاد من یکی از بهترین های درمان ریشه تو ایرانه یک انسان واقعیه کسی که در مواقع نیاز به خانواده های بی بضاعتمون کمک میکنه و من همین جا در مقابل تموم خوبیهای این انسان واقعی سر تعظیم فرو میارم و آرزو میکنم که شرایط مملکتم انقدر خوب بشه که هرگز فرشته هایی اینچنینی فکر مهاجرت از ایران به سرشون نزنه ….

مطب دکتر مکارمی

* این خانواده تلویزیون و ماشین لباسشویی ندارن مادر کارگره و وقتی میاد باید یه خروار رخت بشوره و وقتی هم نیست بچه ها کوچکترین سرگرمی که تلویزیون هست رو هم ندارن …

ادامه مطب