جواب ایمیل

دوست عزیز ع ف خوب تو اگه نمیخواستی جواب ایمیل من رو بدی برا چی برام کامنت خصوصی با ایمیلت رو گذاشتی …. یه زمانی مد بود زنگ میزدن در میرفتن حالا شده حکایت تو

ادامه مطب

دل شکستن

گاهی اوقات مثل امشب انگشتامو میزنم رو کیبورد که از کسی که منو رنجونده بنویسم درست عین اون روزهایی که یه وبلاگ نویس گمنام بودم و میدونستم امکان نداره اونی که رنجوندتم نوشته مو بخونه اما یه دفعه یادم میفته که امکانش خیلی زیاده که اون طرف این پیج رو لایک کرده باشه و مگه چند تا یاسمن رمضانی وجود دارن که درست یه شب گرم دهم مرداد از دست عزیزی رنجیده خاطر شده باشن …اینه که بیخیال درد و دل میشم و اشک رو از روی گونه ام پاک میکنم و تو دلم میگم این نیز بگذرد …..
نوشته های اینجا رو میتونین تو پیج زیر هم دنبال کنین
Fb.me/yasamanramezani46

ادامه مطب

مرغ سوخته

امروز خدمتکاربابا مرخصی بوده بابا نهارش رو که از دیشب براش آماده کرده بودن میزاره رو گاز که گرم شه زرشک پلو و مرغ نصفش رو میخوره الباقیش رو میزاره واسه شام و میره تو گلخونه ها .غروب که میاد میبینه بوی سوختگی میاد میره تو آشپزخونه میبینه گاز رو یادش رفته بوده خاموش کنه مرغ ذغال شده .خودش با خنده میگفت اما من همه وجودم غم شد ٣٠٠ کیلومتر فاصله بین ماست و هیچ کاری نمیتونستم بکنم . به مریم زنگ زدم خواهرم رو میگم یادش افتاد که از دیشب بیف استروگانف تو یخچاله زنگ زدم به بابا گفت آره دیدم … دلم همش پیش باباست نگار چند روز دیگه میره و هنوز ویزای بابا نیومده یعنی برای دل نگرانی های یه مامان پایانی هم هست ؟ چرا نمیتونم بیخیال باشم عین خیلی از آدمها که پر از بیخیالی هستن …

ادامه مطب